یادداشت سمی

سمی

سمی

دیروز

        دوست دارم اینطور فکر کنم که یکی از فرشتگان که به شمال پرواز کرده به کلیفتون آمده و من را دیده که روی چمن‌های جلوی خانه نشسته‌ام و با خودش فکر کرده که این دختر چه دختر منحصربه فردی است.ارزش دارد که از او محافظت کنم.دلم می‌خواهد تصور کنم حالا آن فرشته جایی آن بالا در آسمان است یا بالای پشت‌بام پنهان شده است و دزدکی نگاهم میکند.گاهی حتی شب‌ها به خیال این‌که شاید حرف‌هایم را بشنود،آرام با او حرف می‌زنم.امشب قبل از اینکه به خواب بروم،یکبار دیگر نجواکنان با او حرف می‌زنم و از او خواهش می‌کنم به جای این‌که مراقب من باشد،این‌بار از سم محافظت کند.
#سفر_به_انتهای_دنیا #جودی_لین_اندرسون ترجمه #آرزو_ویشکا
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.