یادداشت مریم محسنی‌زاده

        "مارمولک سیاه" مثل سایر آثار رانپو از عناصر مشترکی بهره می‌برد؛ شخصیت زن فریبنده و اغواگر، اتفاقِ جنایت، رفتارهای روان‌پریشانه و ايجاد حس هیجان، دلهره و انزجار.
ماجرای این رمان از دعوت به مبارزه شروع می‌شود؛ جایی که سارقی ملقب به مارمولک سیاه، پای کارآگاه آکچی را به سرقتی باز می‌کند و داستانی پرکشش و سرگرم‌کننده رقم می‌زند.
از جذابیت‌های رمان، نقشه‌های متفاوتی است که سارق و کارآگاه می‌کشند و اینکه نویسنده با زاویهٔ دانای‌کل موضع‌گیری خاصی نسبت به شخصیت‌ها نشان نمی‌دهد و حتی خواننده را از این منظر به خطا می‌اندازد.
نویسنده چندباری به داستان ورود پیدا می‌کند و با خواننده هم‌کلام می‌شود. یک‌جا هم به داستان "صندلی انسانی" خودش از کتاب "اتاق قرمز" ارجاع می‌دهد.
با اینکه اواخر داستان با ذهنِ مریض و روان آشفتهٔ شخصیت‌ها روبرو می‌شویم، اما شاید این کتاب سالم‌ترین اثری باشد که از رانپو می‌توان خواند.
رانپو به پدر ادبیاتِ پلیسیِ ژاپن شهرت دارد و آثارش بارها مورد اقتباس قرار گرفته؛ از رمان "مارمولک‌ سیاه" فیلمی توسط کینجی فوکاساکو ساخته شده است.
      
17

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.