یادداشت مریم محسنیزاده
4 روز پیش
"مارمولک سیاه" مثل سایر آثار رانپو از عناصر مشترکی بهره میبرد؛ شخصیت زن فریبنده و اغواگر، اتفاقِ جنایت، رفتارهای روانپریشانه و ايجاد حس هیجان، دلهره و انزجار. ماجرای این رمان از دعوت به مبارزه شروع میشود؛ جایی که سارقی ملقب به مارمولک سیاه، پای کارآگاه آکچی را به سرقتی باز میکند و داستانی پرکشش و سرگرمکننده رقم میزند. از جذابیتهای رمان، نقشههای متفاوتی است که سارق و کارآگاه میکشند و اینکه نویسنده با زاویهٔ دانایکل موضعگیری خاصی نسبت به شخصیتها نشان نمیدهد و حتی خواننده را از این منظر به خطا میاندازد. نویسنده چندباری به داستان ورود پیدا میکند و با خواننده همکلام میشود. یکجا هم به داستان "صندلی انسانی" خودش از کتاب "اتاق قرمز" ارجاع میدهد. با اینکه اواخر داستان با ذهنِ مریض و روان آشفتهٔ شخصیتها روبرو میشویم، اما شاید این کتاب سالمترین اثری باشد که از رانپو میتوان خواند. رانپو به پدر ادبیاتِ پلیسیِ ژاپن شهرت دارد و آثارش بارها مورد اقتباس قرار گرفته؛ از رمان "مارمولک سیاه" فیلمی توسط کینجی فوکاساکو ساخته شده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.