یادداشت امین
1402/12/3
در مقایسه با سایر مجموعه جستارهایی که از نشر اطراف خونده بودم، کمتر پسندم بود. از شش جستار کتاب، «حمام» رو از بقیه بیشتر دوست داشتم؛ دربارهی اینکه توی خانواده، چه فداکاریهایی انجام میشه که شاید تا مدتها متوجهشون نباشیم. خوندن جستار «آن احساس چموش» برام جالب بود؛ توی این جستار که در واقع متن سخنرانی زیدی اسمیت در دانشگاه کلمبیای نیویورکه، نویسنده از فرایند نوشتنش میگه که بعضی بخشهاش برام آموزنده بود. بقیهی جستارها رو چندان دوست نداشتم. شاید بزرگترین ایرادی که به چشمم میاومد، این بود که جستارها (بهجز سخنرانی) انسجام نداشت. یعنی مدام توی یک جستار از این شاخه به اون شاخه میپرید و پیوندهایی که بین همین شاخهها برقرار میکرد، به چشم من محکم نبود. یک چیزی هم که توی مجموعه جستارهای نشر اطراف دوست ندارم، اینه که پاورقی همهی جستارها به آخر کتاب برده شده. خیلی برام آزاردهنده بود، چون مدام باید خوندن جستار رو ول میکردم و میرفتم انتهای کتاب و دنبال پاورقی میگشتم. مثل سکسکه وسط نفس کشیدن. از یه جایی به بعد هم بیخیال خوندن اون پاورقیها شدم. موضوع اینه که اگه چیزی اونقدر مهمه که نیازه پاورقی بشه و خواننده ازش مطلع باشه، چرا همونجا نمینویسین و اگه اونقدر مهم نیست، اصلاً چرا نوشته شده. البته که سبک کتابهای جستارشون اینجوریه و نمیگم هم کار غلطیه یا درست، ولی با قطعیت میگم که دوستش ندارم و موقع خوندن برام اذیتکننده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.