یادداشت توکلی
1403/11/5
مقدمه1 _ ایرج طهماسب به سروش صحت دربارهی اهمیت قصهها همچین چیزی میگه :((من الآن به شما بگم "حسن مرد" اتفاقی در شما رخ میده؟ نه! حالا اگه بیام داستان حسن رو بگم براتون بعد که بگم "حسن مرد" حداقلش یک آهی میکشین یا یه واکنشی خواهی داشت.)) مقدمه2 _ برای خیاطی توی فاصلهای که منتظرم نوبتم بشه با دختربچهی پنجسالهای رفیق میشم به اسم "بیان" با اصالت آبادانی. چشمهای نافذ، وجود بیقرار و کلمات عربیای که با لهجهی شیرینش ادا میشه منو مجذوب میکنه. شب که به خونه برمیگردم به این فکر میکنم که اگه هر کودک فلسطینی یک "بیان" باشه؟!... ما برای اینکه آمار آدمها در اخبار رو صرفا یکسری عددورقم نبینیم نیازمند با اونها زندگی کردنیم؛ و فکر میکنم تا حد زیادی این داستانهان که به ما کمک میکنن چنین اتفاقی بیفته. "زخم داوود" داستانیه که سرشار از زندگی با تمام ابعادشه؛ اینقدر که باهاش بخندی، گریه کنی و همهجوره هیجانزده بشی. هرچند به نظرم اگه به جای نویسندهای اصالتا فلسطینی، نویسندهای کاملا فلسطینی مینوشتش خیلی متفاوتتر روایت میشد. نمیدونم داستان واقعیت داشت یا نه، اما چیزی که مهمه اینه که شبیهش برای خیلی از فلسطینیها رقم خورده و میخوره و اونچه نمیتونیم از دریچهی گزارشهای خبری و تصاویر و ویدیوها دنبال کنیم رو شاید بشه در سطرهای این جنس کتابها جستجو کنیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.