یادداشت الهام تربت اصفهانی

زندگی خوب
        زندگی خوب و بسنده

چند وقت پیش داشتم یک ویدئو توی اینستاگرام می‌دیدم که طرف کل زندگی و شغل و خانواده و کشورش را رها کرده بود که برود مثلا تبت یا برود هند با هندوها هندوانه بخورد. من هم مثل همه‌ی آن چندهزارنفری که این ویدئو را نگاه کرده بودند و دست به دست چرخانده بودند، اولش توی دلم برایش کف زدم ولی بعد که کمی دقیق شدم فکر کردم چرا این قبیل ویدئوها،  پست‌ها، جملات و کلماتی که هلمان می‌دهند وسط یک آشوب این روزها اینقدر دست به دست می‌شوند و مورد علاقه‌اند.  آره تو یکبار زندگی می‌کنی،  از جات بلند شو برو سفر،  یک زندگی دیگه رو تجربه کن،  آزاد باش،  برقص،  مهاجرت کن،  شغلت رو عوض کن.  بدبخت تکراری کسل کننده خسته نشدی؟! 
 من هربار که اینها را از خودم می‌پرسیدم حس می‌کردم دنیایی از تخریب این وسط نادیده گرفته می‌شود.  مثلا همه فروغ را تحسین می‌کنند که فرزند یکساله‌اش را رها کرد که به شعر فکر کند،  ولی کامیار چی؟  چند وقت پیش که داشتم مستندش را می‌دیدم دیدم دست‌هایش می‌لرزد،  حسرت زندگی با مادرش حالا بعد از اینهمه سال هنوز در جانش تنوره می‌کشد و آشوبش می‌کند.  فروغ چی؟  آنهمه تروما و مریضی را بعد از این اتفاق تحمل کرد و حاصل رنجش شد اشعاری که حالا همه می‌خوانند و غش و ضعف می‌کنند. 
پشت همه‌ی رفتن‌ها پشت همه‌ی تو یکبار زندگی می‌کنی‌ها چه در لذت‌های تدخینی و نوشیدنی و چه در لذت‌های تنانه بخشی از تخریب هست که تو نمی‌بینی و شاید خیلی از ما هم کتمانش می‌کنیم که نه عیشمان را طیش کنیم نه پیش بقیه سرخورده به نظر برسیم. 
 در اغلب اوقات آدمهای تخریبگر و پیش رونده بیشتر تحسین می‌شوند تا کسانی که دلشان خواسته چیزی را بسازند و مانده‌اند.  کتاب درباره‌ی این بخش بسنده‌ی زندگی است که اغلب از چشممان دور می‌ماند.  آن قسمت خوشی‌های کوچک که اغلب نه توسط خودمان دیده می‌شوند و نه کسی به خاطرش تحسین‌مان می‌کند.
 این تفکر دنبال رویاهات برو و هر چی خواستی از دنیا بگیر چه چیزهایی را در جهان،  روابط، سیاست و اقتصاد و سیاره‌مان تخریب می‌کند؟  کتاب زندگی خوب و بسنده دقیقا درباره‌ی همین آسیب‌هاست که زیاده خواهی بشر به جهان اطرافمان می‌زند.  خواندنش در زمانه‌ای که مدام توسط رسانه‌ها،  بیلبوردها،  سیاست‌ها و جهان سرمایه‌داری به بیشتر خواستن و رد شدن از روی همه چیز تشویق می‌شویم بسیار لذت‌بخش و کارا خواهد بود

      
145

21

(0/1000)

نظرات

زهره دزیانی

زهره دزیانی

4 روز پیش

من داشتم تو جنگ به معنی زندگی فکر می‌کردم که در سایه مرگ چقدر بی معنا بود و اتفاقا یکی از چیزهایی که بهش فکر میکردم این بود که خب برو سفر برو فلان کار کن برو فلان‌چیز ببین خب که چی مثلا؟ آیا زندگی معنیش اینه؟ آیا این حس رضایتمندی میده؟ تجربه شخصی من جوابش نه برای من باید اثرگذاری وجود داشته باشه تا احساس رضایتمندی تو زندگی باشه ولی اگه بخوام از تجربه شخصی فاصله بگیرم و یک نگاه علمی تر داشته باشم زندگی مدرن و سرمایه داری معنا و اصالت از زندگی انسان گرفته و انسان ملال زده کرده آدم ها در پی فرار از ملال زدگی به دنبال تجارب جدید که اتفاقا ثروت زیادی برای صاحبان سرمایه تولید میکنه میرن ولی بازم بعد یه مدت دچار ملال زدگی میشن در واقع این چرخه باطل نمیتونه معنای زندگی تولید کنه اقبال ادم ها به این ویدیو ها برای اینه که تصور میکنن این‌چیزا میتونه اونارو از ملال زدگی نجات بده ولی این یک اشتباه بزرگه در واقع باید بحران معنا و اصالت حل بشه که این راهش نیست...
3

2

چقدر خوب و دقیق نوشتی زهره‌ی عزیزم.  دقیقا رنج با رد شدن و عبور کردن ازش تموم نمیشه وقتی کمرنگ میشه که کنارش بشینیم و بپذیریمش🙏👌😘🧡🧡 

1

زهره دزیانی

زهره دزیانی

4 روز پیش

دقیقا همینه اگه بدویی که ازش دور بشی اون سریعتر میدوه و یه جایی که فکر میکنی از دستش راحت شدی محکم خودشو میکوبه تو صورتت...
@lhamtorbat 

1

👌👌👌🧡🧡
@zohreh_deziyani 

0