یادداشت مظفری
1401/8/21
بسمالله نمیدانم همت چه کسی بود که بالاخره دستنوشتههای دکتر مجتبی رحماندوست به چاپ رسیدهاست. خاطراتی که اگر قرار بود چاپ شود، باید سالها پیش شناسه کتابخانه ملی را اخذ میکرد. بعد از این هم سال خاک خوردن، خاطرات سفر ۶۲ به آلمان جهت معالجه، ۸۸ به ارمنستان، ۹۰ به بیروت و لبنان و ۸۲ به عمره، در سال ۹۶، به زیورچاپ آراستهشده است قلم داستاننویسی مجتبی رحماندوست را بیش از سفرنامههایش دوست دارم. سفرنامههایش، تکرار مکررات زیاد دارد. به نظرم مطالب و اتفاقات تکراری، لزوما نباید در سفرنامه قید شود. سفرنامه آلمان را بیش از همه دوست داشتم. شرح درد و رنج یک جانباز جنگی از روزگاری که برای درمان در کشوری غریب میگذراند. از شرح عملهای سخت، دست و پای قطع شده، دوران نقاهت، همراه بیمار و... که برای هر کدام میتوان ساعتها اشک ریخت. مردانی که برای امنیت ما رفتند و اینگونه شدند. البته نویسنده سعی میکند احساس ترحم ایجاد نکند. کاش نویسنده دیگری کار را بازنویسی میکرد که بیشتر فضاسازی داشت. تنها مشکل سفرنامه اول، یکدست نبودن افعال است و زمان بین ماضی و مضارع در گردش است. اما نویسنده اصرار دارد که تکرات مکررات را بگوید. مونولوگ نویسیاش در سفرنامههای بعد، آزاردهنده است، متن سخنرانیهایش اگر از کتاب حذف شود، به جایی بر نمیخورد. مخاطب کتاب مشخص نیست. این نوشتههابرای خواننده عام و از همهجا بیخبر نوشته شده یا گزارش سفر است. سهسفرنامه آخر، بیشتر شبیه یک گزارش شخصی از سفر است تا سفرنامهای برای خوانندهای که تا بهحال آنجا را ندیدهاست. سفرنامه عمره، حرف تازهای برای گفتن ندارد و نویسنده، چون سفر اولش نیست، نگاه دقیق و توصیفی درباره اماکن و افراد ارائه نمیدهد. به نظرم هر کدام از این سفرنامهها، مجلد جدایی میخواست اگر نویسنده هدف سفرنامهنویسی داشت و به شرح و توصیف بیش از گدشته میپرداخت. از جمله کتابهایی بود که خواندنش بیش از انتطار طول کشید. ۱۳۹۷/۲/۲۹
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.