یادداشت پیمان قیصری
1402/12/18
3.9
106
غرور و تعصب یکی از کتابهای خوب در بین کتابهای کلاسیکه. چرا میگم در بین کتابهای کلاسیک؟ چون به نظرم وقتی نویسنده دویست سال پیش زندگی کرده و کتاب نوشته، بی انصافیه که نوشتههاش مقایسه کنیم با نوشتههای کسانی که سالها بعد زندگی کردند و با توجه به سرعت شدید پیشرفت بشر چیزهایی دیدند که شاید اون موقع در داستانهای تخیلی هم جایی نداشته. به هر حال مثل بیشتر کتابهای کلاسیک اینجا هم با روابط و رفتارهای چند خانواده سر و کار داریم با درونمایهی عاشقانه از زبان یکی از شخصیتهای کتاب. خانوادهی محوری داستان، خانوادهی بنت هست که شامل آقا و خانوم بنت و پنج دخترشون، جین، الیزابت، مری، لیدیا و کیتی میشه. راوی داستان دختر دوم خانواده الیزابته. الیزابت عاقلترین و دوراندیش دختر خانوادهست. داستان از جایی شروع میشه که خانوم بنت که تمام فکر و ذکرش شوهر دادن دخترانش هست داره خبر اومدن یک فرد پولدار جدید به یکی از عمارتهای نزدیک رو میده و اصرار میکنه شوهرش برای خوش آمد گفتن به دیدار این فرد بره تا شاید با یکی از دخترهاش ازدواج کنه. این فرد ثروتمند، آقای بینگلی دل به جین میبازه. اما آقای بینگلی همراه یکی از دوستانش، آقای دارسی، به عمارتش اومده که بسیار ثروتمندتر از خود آقای بینگلی هست. اولین چیزی که همه در برخورد با آقای دارسی متوجه میشن، بر خلاف خاکی بودن آقای بینگلی، غرور و نگاه بالا به پایینش هست. روزی بر خلاف انتظار جین و خانواده که منتظر خواستگاری بودند، آقای بینگلی و خانواده راهی مسافرتی میشن بدون خداحافظی و این تازه شروع یه سری اتفاقات پی در پی هست.ه شخصیت منفور: کالینز کشیش شخصیت رو اعصاب: خانوم بنت شخصیت عوضی: لیدیا و ویکهام
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.