یادداشت علی عقیلی نسب
1402/5/4
بسم الله الرحمن الرحیم شش روایت پراکنده با پنج راوی کمتر شناخته شده برای ما و یک راوی ساختگی. تمام روایات این کتاب را، راویان بعد از وقوع واقعه کربلا به صورت گفتار یا نوشتار برای دیگران تعریف میکنند. راوی اول: قاصدِ والی مدینه. این روایت مربوط به زمان پس از هلاکت معاویه و رسیدن نامه یزید به والی مدینه است. وقتی که والی مدینه قاصدی را به سوی مروان حکم فرستاد تا پیش ولید(والی مدینه) بیاید. نام این راوی در کتاب آه، عبدالله ابن عمرو ابن عثمان ضبط شده. راوی دوم: همسر زهیر بن قین. داستان سعی زهیر بر در یک منزل فرود نیامدنش با اباعبدالله داستان معروفی است. نویسنده در این روایت از زمان حضور زهیر در مکه تا لحظه رفتنش به سمت خیمههای سیدالشهداء را از زبان دلهم(همسر زهیر) روایت میکند. راوی سوم: یکی از سربازان لشکر حر ابن یزید ریاحی. در تاریخ آمده که وقتی لشکر حر ابن یزید ریاحی در ذو حسم به سپاه سیدالشهداء رسیدند تشنه بودند و زاد و توشهای همراهشان نبود. حضرت و همراهانشان از مشکهای آبی که به همراه داشتند به آنها دادند. یکی از افراد این لشکر که همین واقعه را در کتاب فراموشان روایت میکند، علی ابن طعان محاربی است. کسی که آخر همه لشکر رسید و به دست خود سیدالشهداء سیراب شد. راوی چهارم: غلام عبیدالله ابن زیاد. در تاریخ نام او معقل ثبت شده و نقش مهمی در شناسایی محل خفای حضرت مسلم ابن عقیل و همچنین دستگیری هانی داشت. راوی پنجم: کاتب گمنام. شخصی که بعید است در تاریخ وجود داشته باشد و نامی از او برده نمیشود در کتاب فراموشان تا اگر چنین شخصی هم بوده باشد، بشود او را پیدا کرد. راوی ششم: قیس بن اشعث. یکی از کسانی که ابتدا به اباعبدالله نامه نوشت اما به سپاهیان مخالف حضرت پیوست و بعد از شهادت اباعبدالله، قطیفه(بالاپوشی از جنس خز) حضرت را دزدید و از اینجا نام قیس القطیفه بر او نهادند. روایات متعددی درباره سرنوشت او وجود دارد اما روایتی که نویسنده آن را برگزیده و بر اساس آن روایت ششم را نوشته، این است که مبتلا به جذام شد و خانوادهاش او را در مزبله انداختند و سگان از گوشت تنش میخوردند در حالی که او زنده بود. این کتاب داستان است یا روایت؟ درست نمیدانم. قطعا روایت پنجم این کتاب به طور مستقل نمیتواند داستان نام بگیرد و به خاطر حجم زیادش، احتمالا به کل داستان هم لطمه بزند. اما اگر سختگیرانه با این کتاب برخورد نکنیم. باز هم داستانی متوسط است. بعضی شخصیتها(مثلا شخصیت زهیر یا شخصیت راوی اول) پر از احساسات غیرواقعی و گاهی مبالغهآمیزند. ترسهای بی اساس یا گاهی منطقی ولی بدون توضیح درست. ابهامات غیراصولی، بلای دیگری است که در روایت دوم به شدت زیاد است. اصرار نابهجا به موجزگویی در روایت پنجم هم اشکالی است که نمیشود از آن گذشت. اما نقطه قوت کتاب راویان آن است. شخصیت راویها(به جز راوی اول) و توانایی بالای نویسنده باعث جذابیت راویان این کتاب شده و شاید اگر این نقطه قوت نبود، این کتاب ارزش خواندن نداشت. البته نباید از شکل ترسیم داستان هم گذشت که نویسنده از شش روایت پراکنده و بدون رعایت زمان وقوعشان، نمای کاملی را به ما نشان میدهد. سوژه کتاب هم به طور مشخص نقش مهمی در جذب مخاطب ایفا میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.