یادداشت مهدی نجف پور

        توصیه می‌کنم بدون اینکه هیچی بدونید بشینید و کتاب رو بخونید. این یک تجربه‌ی بدیع و خاصه‌. اثری عمیقه و ارزش فکر کردن‌های بسیار رو داره. کتاب لزوما درباره‌‌ی یک جنایت نیست، به مثالی عمیق‌تر دامن می‌زنه‌. مسائلی که گاهی در کتاب مستقیم بهشون اشاره میشه و گاهی تو باید خودت برداشت شخصی خودت رو ازشون ارائه بدی. مفاهیم کتاب ساده نوشته شدن اما اصلا ساده نیستن. رفتار کرکتر‌ها خیلی عادیه و انگار نرماله و همین، دنیای مارو بی‌رحمانه نشونمون می‌ده و ترسناک‌تر جلوه‌ش میده. کتاب اصلا برای این نیست که شما منتظر یه اتفاق یا یک معجزه باشید، در تجربه‌ی خوندن من این کتاب مطالعه‌ی روان و رفتار آدم‌هاست. به طور کلی در یک طرف فردی جانی و طرفِ دیگه قربانی. این کتاب می‌تونه کیس استادی بسیار خوبی برای آشنایی با روانشناسی جنایی باشه‌.

متوجه شدم که خیلی‌ها بخش دوم کتاب رو نخوندن. با جرعت میشه گفت که این کار توهین به کتابه. توهین به تمام افرادی که در اون شرایط بودن و شما به خاطر اینکه حوصله‌ی خوندن وقایع از دید اونهارو ندارید ازشون می‌گذرید و عبور می‌کنید. ماهیت این کتاب انتقال یک تجربه‌ست. هرچند سخت، هرچند غمگین و حتی حوصله‌سر بر. باید خوندش، باید لمسش کرد و باید بررسیش کرد.

جایی از کتاب به این برداشت خنده‌دار رسیدم که این کتاب می‌تونه یک تلنگر برای یاد گرفتن یک ورزش رزمی باشه‌.

ترجمه‌ی خاکسار بد نیست. نسخه انگلیسی رو دیدم، چندتا جا یک تلاش‌های مذبوحانه‌ای برای سانسور نکردن داشت که متن رو گنگ می‌کرد. از طرفی، برندگی و نوع نوشتن فاولز کمی تفاوت داره با شکل ترجمه خاکسار‌.

و اینکه به تفاوت‌های میان بخش اول و دوم خیلی نگاه کنید. نوع نوشتن، نگارش، زاویه‌های دید و... بینشون خیلی فرق داره. چون دوتا آدم متفاوت این‌هارو نوشتن. دوتا آدم که هیچ رقمه به هم کوچک‌ترین نزدیکی یا شباهتی ندارن.

به شدت پیشنهادش می‌کنم.
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.