یادداشت محدثه سلمانی

        اگه کتابای فردریک بکمن رو خونده باشید می دونید که یه روال نسبتا ثابتی دارن؛ بکمن بیشتر به  تحولات درونی آدم ها، افکار و ریشه های رفتارهاشون می پردازه  و داستان هاش خیلی اتفاق و حادثه ندارن. اگه با دقت به داستان ها نگاه کنی شاید کل اتفاقات توی چند روز یا چند هفته بیفته اما تو به اندازه چندین سال حوادث نگفته رو خوندی. سبک بکمن اینه که کم کم توی دل اتفاقات کوچیک همه چیز رو برات فاش می کنه. توی کتاب مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسفم  با بریت ماری آشنا شدم و همونجا مشتاق شدم کتاب بریت ماری اینجا بود رو بخونم. بریت ماری زنیه که گذشته تلخی مملو از طردشدگی و تنهایی داشته و پس از سال ها زندگی با کنت و خونه داری به جایی رسیده که دیگه نتونسته خیانت کنت به خودش رو بپوشونه و انکار کنه و کنت رو ترک کرده و رفته توی هتل و دنبال کار می گرده. شغل  جدید اون رو به بورگ می بره.
به نظرم بریت ماری اینجا بود شاهکار بکمنه؛ شخصیت ها و احساسات و رفتارشون اونقدر با جزئیات و قشنگ توصیف شدن که آدم مبهوت میشه. اینکه چطور هر حرکت و رفتاری عمیقا معنا داره واقعا شگفت زده م کرد. مثلا جواب هر شخصیت به سوال طرفدار کدوم تیمی؟ چقدر معنی داشت و چقدر با اون شخصیت مطابق بود.
من خیلی عاشق این کتابم. خیلی خیلی خیلی عاشقشم. شاید چون شخصیت بریت ماری عین خودمه و حین خوندن کتاب انگار داشتم خودمو می دیدم. 
      
1

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.