یادداشت امیرمحمد سالاروند
1402/11/11
این کتاب پیشوای «پیرِ پرنیاناندیش» است. و این را مکرر گفتهاند. شباهت این دو، منحصر به موضوع نیست، ساختار و فرم و زبانشان هم بسیار به یکدیگر نزدیکشان میکند. با اینکه به نظر میرسد ساده و شاید حتی به تعجیل نوشته شده اما به گمان من فرمِ فکرشدهای دارد؛ خوشرتیم، روایی، بعضاً سیال ذهن و با ارجاعِ مداوم به خود؛ یعنی ترسیم طرحی بسته و حرکت در دایرهای فرضی از کلمات. گیر و گرفتهای زبانی امکان دیدن فرمِ فکرشده را از خوانندگانی گرفته است. حضورِ سطحی نویسنده و ذوقِ نوجوانانهاش زبانی سانتیمانتال را خلق کرده که اعصاب خواننده را، یحتمل، به هم میریزد. من این نوع کتابها را غنیمت میدانم؛ شکلی از تذکره و مقامات که با فرم مطبوعاتی و داستانیِ معاصر گره خورده. ساختن چیزی برای شناختن یک آدم، یک زندگی؛ و نه شعرِ یک شاعر. عرصهای برای سرک کشیدن، برای فضولی. و البته که رنگی از اسطوره دارد. خواننده همیشه باید تیزبین باشد. نویسنده گناهکار نیست. و مگر اسطوره بد است؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.