یادداشت زینب سادات فخرایی

        مثل همۀ کتاب‌های جنایی دیگر، این حادثه است که به سراغ پوآرو می‌رود و نه برعکسش. داستان از جایی شروع می‌شود که پوآرو می‌خواهد چند روزی را در استانبول بماند و از شهر دیدن کند، اما کاری فوری او را به لندن می‌خواند، کاری که البته نمی‌دانیم چیست و شاید قصۀ کتاب دیگری باشد. پوآرو مجبور می‌شود با قطار سریع‌السیر شرق که از استانبول حرکت می‌کند، به سمت لندن برود. در شب دوم سفر، برف مسیر حرکت قطار را می‌بندد و چون از این برف‌های امروزی نیست که زود آب بشوند، چند روزی احتمالا مسافران را در همان مکان نگه می‌دارد. همان شب بود که در کوپۀ کناری او، قتلی اتفاق می‌افتد و کارآگاه بلژیکی خواه‌ناخواه وارد داستان کشف قاتل می‌شود. روند کار چگونه است؟ باز هم مثل تمام داستان‌های جنایی. البته باید ذکر کنم که این اولین کتاب جنایی است که خوانده‌ام؛ ولی به عنوان طرفدار سریال شرلوک که چند قسمتی از سریال پوآرو را هم دیده است، می‌دانم همیشه همین‌گونه پیش می‌رود. کارآگاه چیزهایی را می‌بیند که بقیه نمی‌بینند و از طرق همان‌ها متوجه می‌شود قاتل کیست. این که قاتل قطار چه کسی است را باید در کتاب بخوانید؛ چون تمام کیف جنایی خواندن کشف سرنخ‌ها و بازی ذهت است، وگرنه از حیث زبان کتابی قوی نیست. 
خلاصه اگر جنایی دوست دارید که حتما این کتاب را خوانده‌اید؛ اما اگر مثل من تازه می‌خواهید این ژانر را شروع کنید «قتل در قطار سریع‌السیر شرق» گزینۀ مطلوبی است که زود و سریع خوانده می‌شود و از خواندنش لذت می‌برید. 
پیشنهادتان برای کتاب دوم از کتاب‌های آگاتا کریستی چه کتابی است؟
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.