یادداشت

پس از بیست سال
        پس از بیست سال یک رمان تاریخی است، فکر نمی کنم کسی به رمان خواندن و دانستن تاریخ اسلام علاقه مند باشد و نام این کتاب را نشنیده باشد.
رمانی که می خواهد سالهای ۳۵ تا ۳۷ هجری را با محوریت دو شخص یعنی معاویه و امیرالمومنین (ع) و یک واقعه یعنی جنگ صفین  روایت کند، اما این فرع ماجراست. اصل ماجرا آنجاست که نویسنده می خواهد از دل این حوادث و بررسی آنها به این سوال پاسخ دهد که چرا واقعه عاشورا اتفاق افتاد.

پس از بیست سال را به لحاظ داستانی دوست داشتم، کتابی بود که علیرغم حجم زیادش میل به خواندن را در من کم نکرد ولی به لحاظ تاریخی با چند مشکل مواجه شدم که همین مشکلات، سرعت خواندن و میزان لذت بردنم از کتاب را کاهش داد چون باعث شده بود با دیده تردید به اطلاعات تاریخی کتاب نگاه کنم.

نکات مربوط به اطلاعات تاریخی کتاب را به طور مفصل در قسمت "تاریخچه مطالعه" تا آنجا که فرصت داشته ام نوشته ام ولی به صورت خلاصه بعضی نکات را هم اینجا می نویسم:

۱. آنچه که در مورد خالد بن ولید در کتاب آمده و تعامل پیامبر (ص) با او، با آنچه در مشهور منابع متقدم آمده متفاوت است. در کتاب به گونه ای خالد بن ولید معرفی شده که گویی کاملا توسط پیامبر (ص) کنار گذاشته شده و البته این مدل شخصیت سازی از خالد برای پررنگ کردن شخصیت مثبت پسرش مهاجر بیشتر به درد نویسنده میخورد. چون قرار است سلیم و مهاجر سمبل شخصیت هایی باشند که حق جو هستند و بر مدار حق حرکت می کنند، پس بهتر است پدرانشان به سیاهی نزدیک تر باشند تا سفیدی پسران بیشتر به چشم آید. 
۲. با تصویری هم که در زمان امیرالمومنین (ع) از شخصیت شمر ساخته شده مشکل دارم و به خصوص با جمله ی "شمر مقرب علی (ع) بود". شمر در جنگ صفین در سپاه امام (ع) بود و مجروح هم شد ولی مقرب علی (ع) نبود---->کتاب جریان شناسی فکری سیاسی صدر اسلام در این زمینه می تواند کمک کننده باشد.
۳. ماجرای راهب مسیحی که سلیم با او رو به رو می شود، خوب درنیامده بود. در هنگام ملاقات اول و فرار سلیم از دست زید، به گونه ای ماجرای راهب نقل می شود و جملاتی از زبان راهب گفته می شود که سکونتش را در آن بیابان چندان منطقی جلوه نمی دهد هر چند که در ماجرای ملاقات دوم این نقص تا حدودی برطرف می شود ولی باز هم این دست کاری در گزارش تاریخی توی ذوق می زند.
۴. در قسمتی از کتاب جناب عمار با سلیم در مورد عدم تمایل امام به جنگ صحبت می کند، در مورد اتمام حجت صحبت می کند ولی جمله ای گفته می شود که عجیب است، در این صفحات از تمایل امام به حکمیت قبل از جنگ سخن می گوید!!! در کدام گزارش تاریخی این مسئله مطرح شده که امام تمایل به حکمیت داشتند؟ حکمیت در ادبیات دینی ما معنای خاص دارد به معنای اتمام حجت کردن که نیست. اگر امام تمایل به حکمیت داشتند دیگر این همه لشکرکشی و بحث با معاویه چه معنایی داشت؟ 
۵. به نظرم در مورد زمان حضور فاطمه کلابیه در منزل امیرالمومنین (ع) و زمان کتابت قرآن توسط امام (ع) اشتباهی صورت گرفته است و تناسب زمانی و موقعیتی بین نقل ماجرای حضور خانواده هشام در منزل امام علی (ع) از زبان زید و سلیم و بانو حوراء وجود ندارد.
۶. بین شخصیت ذوالکلاع حمیری واقعی با شخصیت ذوالکلاع حمیری ساخته ذهن نویسنده ترکیب خوبی برقرار نشد و عاقبتِ ذوالکلاع حمیری خیالی برایم که تاریخ زندگی این شخص را قبلا خوانده بودم کلافه کننده بود. نتوانستم قانع شوم که شیخ بزرگ شام با چه توجیهی ناگهان جنگاور سپاه شد!!! در حالیکه در جنگ با رومیان شرکت نکرده بود و از اینکه داماد جنگاوری هم داشته باشد بیزار بود.
      
78

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.