یادداشت مبین صدقی

مبین صدقی

مبین صدقی

10 ساعت پیش

        روایتی از خوانش من بر کتاب سِفرِ سیگار، چند جستار دودآلود

در برخورد اول با نام کتاب انتظار داشتم با متنی نه‌چندان ثقیل حول سیگار، سیگاری، سیگارکشی، سیگارپیچی و خاطرات نویسنده که سیگار برایش رقم زده روبرو شوم. انتظار دور از ذهنی نبود و جستار تالیفی مترجم- در ادامه به او می‌پردازم- در همین موضوع بود. البته که اگر تابحال دستی به سیگار و فندک برده باشید، از خواندن آن خاطره لذت خواهید برد؛ سیگاری جماعت همدلی بلد است. اما باقی کتاب (سه جستار ترجمه‌ای) چندان این‌طور نیست. متن حول سیگار شکل گرفته اما نگاهی (برای من جدید و جالب) اجتماعی، فرهنگی و شاید سیاسی به آن دارد.

مهم‌ترین ویژگی متن در تمامی کتاب، قلم خشایار قشقایی است؛ کمی سنگین و پر از ترکیبات وصفی گهگاه طولانی. نظرات دیگران بر کتاب را که می‌خواندم، عمده انتقادشان همین قلم بود. خود من هم اگر این قلم را در کتابی با موضوعی متفاوت ببینم، شاید خرده بگیرم! اما حداقل برای این متن و موضوع، به‌جا می‌دانم. اگر قاطی مکالمات روزمره سیگاری‌ها شده باشید، درک می‌کنید؛ مکالماتی که افراد با هدف کشیدن سیگاری کنار هم جمع و به صحبت پرداخته‌اند، که عمدتا با لبخندی شروع و به موضوعی مشخص ختم نمی‌شوند، انگاری مشابه همین قلم است. همین دلیلی بود که دست‌کم منی که کتاب‌خوان نبوده‌ام (متاسفانه!) در جلوی قفسه کتاب‌فروشی جستار اول را تمام کنم. 

سه جستار دیگر ترجمه‌شده از نویسندگانی است که هم‌مسیری با سیگار را در سه‌ دنیای متفاوت تجربه کرده‌اند. جستار اول، رفیق‌مان سیگار. مشخصا به سیگار کشیدن پرداخته، به زندگی سیگار. از چگونگی سیگار کشیدن صحیح و انواع آن تا سابقه تاریخی سیگار دست گرفتن ملت! وضعیت سیگار کشیدن در جوامع را بیان کرده. مسئله فقط سیگار نیست، نمود اخلاقیات در آن است. بعد از خواندن این جستار، طرق مختلف سیگار دست گرفتن و پک زدن مردم توجه‌ام را جلب می‌کند؛ انگاری هرکدام زندگینامه‌ای خواندنی دارد.

جستار دوم، انتقام وادم‌دهنی‌ها: مانیفست سیگاری. روایتی است از پذیرفتگی و نماد ارزیدن سر به تن بودن سیگار در دهه‌های اخیر و ناشایستگی امروزی حتی بوی‌ آن. نویسنده منتقد سرمایه‌داری کنونی است و این انتقاد را در غالب سیر ارزش سیگار در قوانین بیان می‌کند. به‌نظرم اگر سیگار را نمادی از عیش مردم عامه برای لحظه‌ای زنده بودن در این دوندگی زندگی و کار و مشغله- که نویسنده آن را حاصل سرمایه‌داری می‌داند- بدانیم، متن برای ما ایرانی‌ها خوب قابل درک است. خواندنش خالی از لطف نیست.

جستار سوم، منِ آفتاب‌زردِ هفتادوهفت‌ساله. وقتی صحبت سیگار به میان می‌آید، از نتیجه‌اش که درد و رنج و سرطان و مرگ است می‌گوییم. موضوع این جستار در همین حول است. درباره آدمی که سال‌های سال دوده به حلق فروداده و اکنون که پشت فرمان به سوی همسرش می‌رود، دکتر به او می‌گوید سرطان داری. او به گذشته‌اش نگاه می‌کند و از خاطراتش می‌گوید. حقیقتا ثقیلی متن در این مورد باعث شد خیلی در داستان فرو نروم. شاید با خوانش دوباره آن، نظرم را تکمیل کنم.
در پایان پاراگرافی به سلیقه شخصی از کتاب آورده‌ام:
«اگر دولت واقعاً به بهداشت و سلامت سیگاری‌های طبقه کارگر اهمیتی می‌داد، برای سرآمدهای سیاسی‌مان زحمتی نداشت بودجه تعطیلاتِ با حقوقِ خوب و تراپیِ مجانی و دیگر خدمات حمایتی را به‌خاطر ما تأمین کنند. چطور؟ با زدن از یارانه‌هایی که به ابرشرکت‌ها می‌دهند. در عوض چه می‌کنند؟ نارضایتیِ بورژوازی را سمت ما روانه می‌کنند. چه می‌کنند؟ آدم فقیر را سرزنش می‌کنند چرا دنیا آلوده است، در همان حینی که دارند به تهاجم‌های شبه‌نظامی پول می‌رسانند، در دفاع از پروژه‌های معدن‌کاریِ فراملیتیِ کثافت‌کارانه و همه جنگ‌های نواستعمارگرانه بر سر نفت و دیگر انواع ذخایر ــ ستیزه‌هایی که، در قیاس با دود سیگار ریزریزسوز، دنیا را برای بچه‌های این‌ها خیلی مهلک‌تر از این حرف‌ها می‌کند. بگذریم که اگر دولتی‌ها واقعاً هم بیایند و هوس‌انگیزترین دستخوش‌های بازنشستگی را هم پیشِ ما شهروندهای سیگاری دراز کنند کدام‌مان است حقش را به جا نیاورد و پول چرک‌شان را پس نزند و به‌جایش دود ندمد توی صورت‌شان؟»
      
582

13

(0/1000)

نظرات

🔥🔥🔥

1