یادداشت مجید اسطیری
1402/12/17
3.5
36
«کارلوس فوئنتس» یکی از مهمترین داستاننویسان امریکای لاتین است؛ نویسندهای که آثارش کاملاً در ردۀ مدرنیسم ادبی امریکای لاتین جای میگیرد. یکی از ویژگیهای مهمّ داستانهای او، جایگاه ویژۀ «تاریخ» است. در رمان کمحجم «آئورا»، فوئنتس روایتگر روزهایی از زندگی مترجمی جوان است که این مترجم جوان با تاریخ مکزیک آشنا و درگیر میشود؛ امّا نویسنده، تمهیدی بسیار شاعرانه و سمبولیک برای آشنایی این مترجم جوان با تاریخ کشور خودش اندیشیدهاست. «فلیپه مونترو» که جویای کار است، در با این آگهی روزنامه برخورد میکند که «آگهی استخدام: تاریخدان جوان، جدّی، باانضباط، با تسلّط کامل بر زبان فرانسۀ محاورهای. چهار هزار پسو در ماه، خوراک کامل، اتاق راحت برای کار و خواب» این آگهی، مسیر زندگی فلیپه را تغییر میدهد؛ او به نشانیِ دادهشده مراجعه میکند و با خانهای اسرارآمیز مواجه میشود که پیرزنی بیمار و دختری زیبا در آن زندگی میکنند. «خانم کونسوئلو» برای تدوین خاطرات همسرش، «ژنرال یورنته»، حاضر شده در روزنامه آگهی بدهد و یک تاریخدان جوان را استخدام کند. «آئورا»، برادرزادۀ خانم کونسوئلو و تنها مونس اوست که حضورش در خانهای قدیمی و غبارگرفته، عجیب و اسرارآمیز است. از همین وضعیت ابتدایی، میتوان حدس زد که مونترو، ناگزیر از دلباختن به این دختر جوان است؛ امّا نویسنده، چگونگی این دلباختگی را در پرتو ایجازی که بر تمام اثر شعاع افکندهاست، توصیف میکند. مسیر شکل گرفتن این عشق، فقط یک منزلگاه دارد که همانا مرور تاریخ مکزیک است. همینطور که رمان پیش میرود، مونترو از اسرارآمیز بودن خانهای که در آن زندگی میکند، بیشتر شگفتزده میشود؛ بهعلاوه، او در خاطرات ژنرال یورنته دقیق میشود و غیر از بازخوانی بخشی از تاریخ کشورش، پی به عشق عمیق خانم کونسوئلو و ژنرال میبرد. در این خانه، گردی از افسون بر همهچیز نشستهاست و نویسنده بهخوبی از کارکرد «صحنه» برای همراهی با مضمون، بهره جستهاست. کونسوئلو که از اقامت دختری به زیبایی آئورا در این خانۀ دلمرده متعجّب است، اندکاندک درمییابد که رابطۀ ناشناختهای بین این دختر و پیرزن وجود دارد. کمکم چگالی وقایع غیر واقعی در رمان، بیشتر میشود و در نهایت، داستان با یکی شدن آئورا و خانم کونسوئلو به پایان میرسد. بد نیست بدانید که «آئورا» به معنی «هاله» است و نویسنده، داستان را در جهتی پیش میبرد که در مییابیم آئورا هالهای از خانم کونسوئلو است. خانم کونسوئلو، معشوق خود را در دل تاریخ مکزیک از دست داده و برای پیدا کردن او باید جوانی تاریخدان را به این خانه فرامیخواند. فلیپه با گذشت زمان، قدم به قدم در عشق آئورا غرق میشود و در واقع، ابتدا وارد هالۀ خانم کونسوئلو میشود و تا آنجا پیش میرود که به یکی بودن این دو نفر پی میبرد؛ خواننده نیز متوجّه میشود که فلیپه نیز در طیّ این دگردیسی، تبدیل به ژنرال یورنته شدهاست. اگر این نکته را در نظر داشتهباشیم که زن، در ادبیّات و سینما، نماد میهن و وطن است، میتوانیم بگوییم که فوئنتس در رمان آئورا با هنرمندی بسیار، نسل جوان کشورش را به بازخوانی تاریخ مکزیک دعوت میکند. تاریخ اساسا از دغدغه های مهم فوئنتس است. در رمان "نبرد" به بازخوانی تاریخ روشنفکران امریکای لاتین میپردازد و در رمان "گرینگوی پیر" تاریخ انقلاب مکزیک را برررسی میکند و از چهره های مهمی چون پانچو ویلا و امیلیانو زاپاتا یاد میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.