یادداشت لیدی شکس جوان
1403/9/22
دومین کتاب از تولستوی✨️ داستان میخواد بگه چیزی که گناهه گناهه. حالا تو هی توجیح کن. تهش که بدبخت شدی میبینمت و شاید بهت بخندم چون خودت کردی که لعنت بر خودت باد. و میخواد بگه شهوت میتونه آدمو اسیر خودش کنه. بدجور. حتی اگه به ظاهر همه چی برات محیا باشه و خوب باشه، شهوت کاری می کنه چیزایی که داری به نظر کافی نیان و فقط اون میوه ی ممنوعه ی جذابو بخوای. حتی اگه کل زندگیت در شرف تباه شدن باشه به خاطرش. اما در مورد پایان بندی ها، من پایان دومو ترجیح میدم. پایان اول اینجوری بود که: اوکی ۹۰ صفحست با بلاتکلیفی های این مرتیکه درگیریم. دیگه هم کاریش نمیشه کرد در نتیجه: ✍️ ینی خیلی غیر منطقی و یهویی بود به نظرم. آدم انقدر يهو به این مرحله نمی رسه. و پایان دوم. خب اونم به نظرم خیلی منطقی نبود اما بهتر از اولی بود. درواقع مشکلی باهاش نداشتم، اما جاش به نظرم مناسب نبود. ینی بعضی جاها بود که اوج بلاتکلیفی و کلافگی رو میبینیم تو یوگینی. و هی از اون موقعیت در میاد و حالش بهتر میشه. و دوباره از اول. این جا درواقع به اون اوج نرسیده بودیم. انگار یوگینی از ترس اون حالت دست به اون کار زد. که خب به نظرم اگه یه روز تو اوج اون کششه مثلا توی جنگل و تو خلوت همچین اتفاقی می افتاد بهتر بود. (وقتی میخوای اسپولر نزنی و سعی میکنه به هیچی اشاره مستقیم نکنی: ) به هر حال داستان خوبی بود. سر حماقتهای یوگینی خیلی حرص خوردم، اما بازم قلم تولستوی خیلی خوبه. مثل این نیست که تو کتاب زندگی کنی. انگار خودش نشسته جلوت و داره برات یه داستان با جزئیات تعریف می کنه. مدلشو دوست دارم:) اعصاب خورد کن ولی پند آموزه و تو زندگی واقعی جریان داره. همین:) فعلا خداحافظ-
(0/1000)
نظرات
1403/9/22
خیلی مدلش جالبه تولستوی میخواد بگه یکاری بَده نمیاد بگه اگه انجام ندیش چقدر خوبه در عوض میاد میگه اگه انجامش بدی به فنا میری😂
1
1
لیدی شکس جوان
1403/9/22
0