یادداشت محمدامین اکبری

        به نام او

الان که نگاه می‌کنم می‌بینم «عزازیل» اولین کتابی است که از ادبیات روسیه می‌خوانم در حالی که نویسنده آن زنده است و سال‌ها پیش از  این در قرن نوزدهم یا بیستم چهره در نقاب خاک فرونکشیده است. این کتاب جنایی را دوستان زیادی به من معرفی کرده بودند ولی از آنجایی که همواره با خودم می‌گفتم یک نویسنده روس خوب یک نویسنده روس مرده است و دیگر اینکه روس‌ها و جنایی‌نویسی؟ خواندنش را به بعداً موکول می‌کردم تا اینکه در تب روسی‌خوانی افتادم و این کتاب را سر دست گرفتم و با سرعت خواندم و تمامش کردم.
با تسامح می‌توانم بگویم من یک مخاطب جدی ادبیات جنایی هستم. من این ژانر را بسیار دوست می‌دارم و خواندن کتابهایی از این دست برایم یک تفریح تمام عیار است و اگر نویسنده علاوه بر قواعد ژانر به فنون ادبی هم مسلط باشد دیگر نور علی نور می‌شود. 

«عزازیل» در بین آثاری که از این گونه خوانده‌ام نمره قبولی می‌گیرد ولی جزو بهترین‌ها نیست. فاندورین با همین یک کتاب نشان می‌دهد کارآگاه جذابی است ولی هنوز شخصیتش به پختگی شخصیت کارآگاه‌های بزرگ ادبیات جنایی نرسیده. باید کتابهای دیگر از این سری را بخوانم تا به‌درستی درباره‌اش قضاوت کنم، لبته تا به امروز تنها یک کتاب دیگر از این سری به فارسی ترجمه شده. آکونین با قواعد ادبیات جنایی آشنا است او می‌داند که چگونه گره‌افکنی کند. چه زمانی گره‌ها را باز کند و چطور مخاطب خود را فریب دهد. ولی این‌ها چیزهای ابتدایی است که هر جنایی‌نویس و هر جنایی‌خوانی می‌داند چیزی فراتر از این نیاز است. به‌عنوان مثال من متوجه چند فریب نویسنده شدم و بخشی از داستان را حدس زدم که درست بود. به نظرم از جهت قواعد ژانر می‌توانست بهتر باشد ولی از جهت اینکه آکونین رنگ و لعاب روسی خصوصا روسیه قرن نوزدهم را به اثر خود داده بود. کتاب رمان خوب و درخور توجهی است و به تمام علاقمندان ادبیات روسیه توصیه‌اش می‌کنم. و اما در مورد فرجام داستان، فرجام داستان یکی از دلخراش‌ترین پایان‌بندی‌هایی بود که تا به امروز خواندم پایانی تکان‌دهنده که مخاطب را مجاب می‌کند که حتما کتاب‌های بعدی سری کارآگاه فاندورین روس را بخواند.
      
185

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.