یادداشت emir hafez
دیروز
انتخاب این کتاب در واقع به درگیری شخصی من با مسئله مرکزی کتاب مرتبط است. و آن این که در این عصر و زمانهی پرشتاب که کوچکترین مجالی را برای آسودن و رها بودن نمیدهد و حتی اگر هم زمانی را به اینگونه سپری کنیم، عذاب وجدان بخاطر مفید نبودن وقتمان به سرعت هر خوشی را تلخ میکند، چگونه زیستنی است؟ پاسخ کتاب همچنان در همان منطق کمی و علمی است. و سعی میکند نشان دهد که چگونه رها و ناهشیار پرسه زدن یا فقط نشستن و رشتههای اندیشه را رها کردن چقدر به خلاقیت و سلامت روان و ذهنمان مرتبط است. زمانی که در آن به وسایل الکترونیکی و اینترنت و برنامهریزیهای کاری و تحصیلی هیچ اعتنایی نکنیم، در زندگی امروزه ما که بهرهوری را هرچقدر افزایش بدهی کم است، عملا به لحظات ناممکنی بدل شدهاند. از این منظر من هم دلم برای روزگار کودکی تنگ میشود. برای وقتی که همه چیز معطوف به اکنون بود. برای زمان بازی که نام و مضمون یکی از بهترین فصلهای کتاب هم هست. و من هم معتقدم که چنین چنین رها زیستن، زندگی بهتری است. درحالی که همزمان به فهرست کارهای انجام نگرفتهام نگاه میکنم و احساس بدی دارم که از انجام دادنشان عقب مانده ام. اما میدانم که در واقع به چیزی دیگر نیاز دارم. به اتلاف وقت بدون فکر کردن به بعدش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.