یادداشت Marziyeh Alishahi
1404/2/24

نوشتهای از ناباکوف پشت کتاب اومده: « اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک فانتزی حشرهای بداند، به او تبریک میگویم. چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.» دلم برای گرگور بارها و بارها سوخت. در تمام مدت خواندن کتاب کنارش بودم و در تنهاییش شریک. فکر میکنم اگر کتاب ادامه پیدا میکرد؛ به جایی میرسیدم که اگر سوسکی ببینم بشینم و گرگور صداش کنم و بهش بگم، ایرادی نداره، من میمیفهمم که تنهایی و رنج میکشی. اما چه کنم که مثل گرته همچنان از قیافه هرچی سوسکه میترسم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.