یادداشت Marziyeh Alishahi

نوشته‌ای ا
        نوشته‌ای از ناباکوف پشت کتاب اومده: « اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک فانتزی حشره‌ای بداند، به او تبریک می‌گویم. چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»
دلم برای گرگور بارها و بارها سوخت. در تمام مدت خواندن کتاب کنارش بودم و در تنهاییش شریک. فکر می‌کنم اگر کتاب ادامه پیدا می‌کرد؛ به جایی می‌رسیدم که اگر سوسکی ببینم بشینم و گرگور صداش کنم و بهش بگم، ایرادی نداره، من می‌میفهمم که تنهایی و رنج می‌کشی.
اما چه کنم که مثل گرته همچنان از قیافه هرچی سوسکه می‌ترسم.
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.