یادداشت nadi

nadi

nadi

1404/1/28

        نوشته بود معلم ها بخوانند!
کتاب رو گذاشتم در "میخواهم بخوانم"
روز دوشنبه زنگ سوم دانش آموزم کتاب را جلوی صورتم گرفت!گفت "خانم دیدم میخواید بخونید گفتم براتون بیارم "
با خوندن کتاب خیلی چیزها جلوی چشمم اومد؛من هم ناخدایی بودم که نمی دانستم مقصد نهایی مسافرانم کجاست...
چه باید می گفتم و چگونه رفتار می کردم با دخترکانی که شادی و غم همزمان در صورتهایشان موج می زد و احساسشان بلاتکلیف پشت نیمکت ها کشته میشد و تمام دلخوشیشان شیطنت کردن وسط کلاس بود، باید به صورت تک تک بچه ها خیره شوم و  بدون هیچ سوالی کشف کنم که کدامشان چند دانه رویا در جیب هایش گم کرده است....؟این کتاب گوشه ای از قلب من را پر کرد که جایش خالی بود.
      
98

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.