"مارون" کتابی بود که باعث شد با داستانهای معاصر ایرانی آشتی کنم.
مارون یکی از روستاهای نزدیک گوران در استان کرمان هست.
داستان درمورد تاثیراتی هست که انقلاب ۵۷ بر این روستا و مردمش میذاره؛ و به جنبهی دیگهای از انقلاب پرداخته که خیلی مثبت نیست.
با وجود تلخ بودنش، بسیار دوستش داشتم.
کتابهای بلقیس سلیمانی رو دوست ندارم. انگار با خودش و همه دنیا مسابقه گذاشته تا میتونه تلخ ببینه و تلختر بنویسه. قلم خوبی داره ولی آدم رو بیزار میکنه. این واقعا هنر نیست.
موافقم. کتاب سراسر تلخی بود. هیچ نقطه روشنی نداشت. اما تصویرسازی کتاب رو دوست داشتم. انگار داری با همون شخصیتها زندگی میکنی و این تلخی قشنگ به جونت میشینه..
نگین
1402/6/12
0