یادداشت مبارکه مرتضوی

نوای اسرارآمیز
        حتی نمی تونم چند خط از چیزهایی که زیرشون خط کشیدم و جمله هایی که تکرارشون می کردم زیرلب رو به عنوان ریویو بنویسم!
فقط-با خوندن این و یادآوری مهمانسرای دو دنیا- احساس می کنم که باید زندگیم رو اشمیت بخونم، اشمیت بخونم، و اشمیت بخونم...


+یازده آذر، درراه، کنار شیشه ی قطار که یکریز باران می خورد-و زردونارنجی های بکر پاییز را پشتش داشت- خوانده شد. 

ممنون از شقایق برای هدیه ش. :)
      
13

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.