یادداشت محمد جواد رضازاده

اسماعیل
        در اوایل داستان قلم نویسنده بیش از حد کند بود و معرفی شخصیت به نظرم زیاد طول کشید . داستان در مورد جوانی هست که پدرش رو از دست می‌دهد و خارجی خوانده سر او می‌افتد با واسطه های در بانک استخدام می‌شود و مشغول به کار . اسماعیل در وسط های داستان عاشق دختری دبیرستانی به نام سارا می‌شود که بعد از اتفاقاتی که برای او و سرا می‌افتد خیلی قشنگ جذب مسجد می‌شود و یکی از مبارزات رژیم پهلوی می‌شود .
      
1

7

(0/1000)

نظرات

اسپویل کردی که! 🙃
رو متنت هم یه ویرایش کوچیکی انجام بده چند جا غلط تایپی داره...

0