یادداشت محیصـــــا؛

The monkey's paw
        «اولین کتاب زبان اصلی»
توی بهخوان، چندین بار پست ها و یادداشت های چند نفر را دیده بودم که از خواندن کتاب زبان اصلی حرف می‌زدند. من با اینکه چند کتاب گوشهٔ کتابخانه‌ام داشتم اما تابه الان جرئت یا شاید هم وقت نکرده بودم سراغشان بروم.
با دیدن این افراد و توصیه هایشان، تصمیم گرفتم بروم سراغ کتابخانه‌ام و آسان ترین کتاب، که همین پنجهٔ میمون بود را انتخاب کردم و شروعش کردم.
با اینکه می‌شد خیلی سریعتر تمامش کرد اما چون چند کتاب دیگر را هم، همزمان می‌خواندم تصمیم گرفتم روزی یک یا دو chapter را از آن بخوانم.
داستان، داستان ساده‌ای بود. خیلی ساده.
شاید توی کل داستان حدود چهار یا پنج کلمه بود که معنی‌شان را دقیق نمی‌دانستم.
سیر داستان، من را یاد کتاب‌داستان های بچگی‌ام می‌انداخت😅...
داستانی ساده، که با روایتی ساده می‌خواست همه آن را بفهمند.
اول کتاب نوشته شده بود چون داستان ترسناک است خواندنش به بچه ها و نوجوان‌ها توصیه نمیشه؛ اما برای من ترسناک نبود.
امیدوارم سال بعد همینطور که برنامهٔ بهخوان را باز می‌کنم، بیایم و برایتان از یک کتاب زبان اصلی سطح بالا بنویسم :)
      
37

3

(0/1000)

نظرات

متوجه نشدم اخر سر داستان خلاصه ای داشت؟ ممنون میشم اسپویل کنید🙏🤷‍♀️
1

0

📌خطر اسپویل کامل📌
اسپویل؟😅🤧
اگه بخوام اسپویل کنم خب میشه گفت که داستان از این قرار بود که ی خانواده ای بودن که تو خونه‌شون نشسته بودن. دوست مرد خانواده که ی مدت هند سرباز بوده، میاد مهمونیشون. بعد شروع میکنه به تعریف اتفاقات عجیبی که براش پیش اومده. بعد اون وسط جریان به  ی پنجه ی میمون می‌رسه که سه آرزوی سه نفر رو براورده می‌کنه، ولی اینطور که یکی از اتفاقات (یا نعمت ها مثلا) ی خوب زندگی‌رو ازش می‌گیره
بعد خلاصه بعد کلی صحبت و اینا این میشه که اینا ی آرزو می‌کنن که بهشون پول بدن، چند روز بعد پسرشون سر کار میمیمره، شرکت پسرشون میاد اونقدر پولی که آرزو کردن رو بهشون برای جبران خسارت میدن.
داستان تخیلیه سطح پایینه دیگه
در حدی که کسی که مثلا سطح یکه بفهمه. 

0