یادداشت
1403/1/17
داخل پرواز و حين مسافرت هستم که خواندن کتاب تمام میشود. انتظاراتم را برآورده کرده و علاوه بر گفتن از نکات جالب یک ایرانی در سفر به ژاپن، اطلاعات خوبی از فرهنگ، تاریخ و جامعه این کشور شرق آسیا داده. منصور ضابطیان وقت زیادی گذاشته و برای مخاطب کتاب دو دستی و هر آنچه که میتوانست جالب بهنظر بیاید نوشته و این هنر "منصور بودن" و "منصور ماندن" است. روایتی که نویسنده از بحران کهولت سن در ژاپن و سطح پایین زندگی اکثر سالخوردگان و نیازشان به کار در دهه هشتم و نهم عمر برایم عجیب و تکاندهنده بود. این که "مرگ در تنهایی" اصطلاح عجیبی در آن کشور نیست و فرزندی که اغلب در شهری دور است بعد از شنیدن خبر فوت پدر یا مادر، برنامه خود را برای اولین فرصت ممکن که گاها یک یا دو هفته بعد است تنظیم میکند تا مراسم سوزاندن انجام شود و طبق رسوم چند هفته بعد، خاکستر دفن شود، برایم تکاندهنده بود. من آدم زندگی در لحظه و اهل تصمیمهای آنی هستم، چیزی که بههیچ وجه با ذهن برنامهریز ژاپنی نمیخواند. همیشه با آدمهایی که دوست دارند طبق برنامهای که از مدتها قبل ریخته و نوشتهاند عمل کنند، مشکل داشتهام و این همان چیزی است که انسان ژاپنی اینگونه تربیت مییابد. با این حساب خدا را هزاران بار شکر که در ژاپن به دنیا نیامدهام. فرمود "وصف العیش، نصف العیش". با این حساب من یک سفر به ژاپن و چهارشهر مهم آن داشتهام با این کتاب.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.