یادداشت بیتا
1404/3/23
گاهی بعضی کتابها آروم شروع میشن، اما یه جایی وسطش، انگار باهات حرف میزنن... صدات میزنن. پسافاجعه دقیقاً یکی از همون کتابهاست. برام عجیب بود که چطور نویسنده با تجربه شخصیاش، داستانی ساخته که توی ذهنم موندگار شد. حسی که بعد از خوندن این کتاب داشتم ترکیبی از ترس، تأمل و همدلی بود. موضوع، دربارهی بعد از یک فاجعه ست. نه خود فاجعه؛ بلکه اثراتش. دربارهی زخمهایی که روی بدن نیستن، ولی با ما زندگی میکنن. توی رابطههامون، خاطرههامون، و تصمیمهامون جاریان. کتاب، الهامگرفته از تجربههای شخصی نویسندهست؛ و شاید همین صمیمت تلخ باعث شده اینقدر عمیق و واقعی حسش کنی. 🔹 یکی از نکات قشنگ کتاب برای من، این بود که نویسنده نگاه انسانی و در عین حال فلسفی به این موضوع داشت. اینکه چطور یک آدم بعد از تجربهی عمیق رنج، هنوز میتونه بخواد رشد کنه، ادامه بده، یا حتی عشق بورزه. و این تکه از کتاب برام موندگار شد، جایی که شخصیت داستان زمزمه میکنه: > «گاهی بعضی چیزها درست وسط عادیترین روز زندگیات اتفاق میافتن... و بعد از اون، هیچچیز دیگهای مثل قبل نمیشه.» ✨ اگر دنبال کتابی هستی که تو رو به فکر فرو ببره، تکونت بده، و بعد مدتها هنوز تو ذهنت بمونه، پسافاجعه رو بخون. شاید بخشی از خودت رو بین خطوطش پیدا کنی...
(0/1000)
بیتا
7 روز پیش
1