یادداشت زهرا ساعدی
7 روز پیش
بار اولی که بادبادکباز رو خوندم، دبیرستانی بودم. یادمه یک نفس خوندم. شب شروع کردم و وقتی تموم شد دیدم 6 صبحه. داستان جذاب بود و از زاویه متفاوتی افغانستان رو به تصویر میکشید. افغانستان تا قبل از اون برای من کارگرهای افغان بودند و جنگ و بن لادن. حالا بعد از گذشت سالهها و خوندن سفرنامه به افغانستان، داشتن دوستان و آشنایان افغان باز برگشتم و خوندمش. باز برایم جذاب بود و دوست داشتم ادامه بدم و برسم فصل بعد. این خوشبینی آمریکایی کتاب هم که خیلیها به عنوان نقد به کتاب وارد کردن رو تا حدی قبول دارم اما وقتی تو دنیای واقعی این همه غصه و رنج و سیاهی هست چه عیبی داره توی کتاب بعد از اون همه بدبختی یککم خوشبینی ببینیم و پایان نسبتا خوش؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.