یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

مبانی پدیدارشناسی
         دیگری، درد و بدن؛ 
وقتی امر بدیهی‌انگاشته شده محل سوال قرار می‌گیرد.

0- این کتاب و اینکه این ترجمه خوب است را به مدد معرفی و طرح مسئله‌ای از حامد قدیری یافت می‌کردم.
مسیر دیگر یافتن این کتاب، مطالعه و مسائلی بود که کتاب "فاصله‌‌ها، همدلی چگونه کار می‌کند" از هایدی مایبام بود. چقدر اون کتاب ضروری است و عجب ایده‌ای دارد. امیدوام وقتی تمام شد بتونم ازش بنویسم. بحث از "دیگری"، بدن‌مندی، "مسئلهٔ اذهان دیگر" و مواردی از این دست در سنت پدیدارشناسی مهم است و قدرت تحلیلی مهمی برای فهم خیلی از روابط انسانی دارد.

تذکر: پدیدارشناسی مسیری پر پیچ‌وخم است و من هم هیچ هر از بر نتوانم دهم تشخیص. نقد کنید ولی گیر ندید :)

در این متن سعی می‌کنم چندتا مورد جالب که از این متن برداشتم رو بگم و قرار نیست خلاصه‌ای چیزی از پدیدارشناسی بدست بدم، چون هم خیلی ممکن نیست، هم کار من نیست.

1- در پدیدارشناسی می‌خواهیم با امور همان‌گونه که پدیدارشده اند مواجه شویم. می‌خواهیم "به ابژه‌ها باز گردیم" و با در پرانتز گذاشتن آنها و بدون پیش فرض گرفتن هیچ نظریه و فرضی صرفا سعی کنیم ابژه‌ها و چیزها همانگونه که پدیدار شده اند خود را به ما نشان بدهند. خیلی انتزاعی و قلمبه سلبمه شد، بذار با توجه به فضای اینجا مثال از کتاب و ادبیات بزنم.
فرض کن می‌خواهی یک متن ادبی را بخوانی. تولستوی، گوگولی، همینگویی و سارتری کسی و چیزی. یک راه این است که قبل از مواجهه با متن ادبی، کلی نظریه و فهم از نویسنده و متن داشته باشی (بری جست‌و‌جو کنی و مرور بخونی ازش، متن تفسیری بخونی و...) اما جوری دیگر می‌توانی خالی‌الذهن و بدون مفروض گرفتن چیزی سعی کنی خود با متن مواجه شوی و سعی کنی متن را همان‌گونه که برای تو خود را نشان می‌دهد، پدیدار کند و متن را بفهمی. تقریبا من به این نحو از مواجهه می‌گویم "نظریه ذهن وحشی" یعنی چیزی را فرض نگیریم و سعی کنیم متن را بفهمیم ولو اینکه اشتباه باشد، شاید طرحی برانداختیم. البته نباید در اشتباه ماند اما نباید به ترس اشتباه شجاعت فهم را سلاخی کنیم.
البته یکی از مواردی که پدیدارشناسی به ما می‌آموزد این است که پدیدارها هیچ‌گاه به تمامه خود را به ما نشان نمی‌دهند. خیلی ساده، وقتی مکعبی رنگی را می‌بینیم، نسبت به زاویه دید، رنگ محیط و فاصله ما از شی، این شی نوعی خاص خود را به ما پدیدار کرده است. حال این مورد را می‌توانم در امور انتزاعی‌تر دید. عشق خود چگونه می‌تواند به عینه پدیدار شود؟ چه روایتی می‌تواند جنگ را با صورت مطلق نشان بدهد و بیان کند؟ ترسِ در جنگ، شجاعت در جنگ، گریه کودک در جنگ، رذالت در جنگ و چیزهایی از این دست. یعنی باید حواسمان باشد که پدیدارها هیچ‌گاه خود را به تمامه پدیدار نمی‌کنند و اینجا تغییر زاویه دید و کتاب "فاصله‌‌ها" وارد گود می‌شود؛ رد می‌شویم.

2- وارد بخشی دیگر از پدیدارشناسی می‌شویم. آن را به ادبیات بدن‌مندی می‌شناسیم. نمی‌خواهم شرحی از استدلال‌هایی بدهم که در این زمین طرح می‌شود، اما استفاده‌ای از آن را برای تحلیل امور مورد توجه قرار می‌دهم. بریم:
ما معمولا در لحظه کنش‌های هر روزهٔ خود التفاتی به این مورد نداریم که بدنی داریم که دارد کارها را انجام می‌دهد، به بیانی وجود بدن را مفروض گرفته ایم. اصلا اگر به بدن فکر کنیم، از کار کردن می‌افتیم. مثال مشهورِ هایدگر در چکش زدن اینجا قابل طرح است. ما چکش‌زدن را انجام می‌دهیم و اگر لحظه‌ای بخواهیم ملتفت به این امر شویم، بجای میخ، دست خود را خواهیم زد. مثالی دیگر تنیس یا پینگ پونگ بازی کردن است. ما بازی را انجام می‌دهیم و به بدن خود التفاتی نداریم  و اینجا "درد" و اضطراب وارد می‌شود. اگر عصبی درگیر شود، عضله‌ای اسپاسم شود در لحظه به بدن خود ملتفت می‌شویم و صد البته از کار کردن می‌افتیم. اما در این "لحظه اضطراب" به بدنی که داریم التفات پیدا کرده‌ایم، به موردی که تماما آن را بدیهی پنداشته‌ایم.
هایدگر می‌گوید کار فلسفه این است که سوالات برآشوبنده بپرسد و امور به ظاهر بدیهی را به پرسش بگیرد. کی این امور به پرسش گرفته می‌شوند؟ وقتی دچار اضطراب شویم، وقتی چیزهایی که هستند را محل توجه کنیم و به قولی "قصدیت" آگاهی و فهم خود را معطوف به آنها کنیم.  حال این مورد که کمکی به ما در فهم جامعه و روابط انسانی می‌کند، به بیانی در وضعیت‌های بیناسوژگی. برای نمونه بحران‌های اجتماعی کاری می‌کند که روابط بدیهی‌انگاشته شده اجتماعی و ظلم‌ها و احجاف‌ها را به پرسش بگیریم و سعی در تامل در وضعیت خود کنیم.
خلاصه باید دردمون بیاد تا فکر کنیم.

3- با توجه سخت بودن پدیدارشناسی و اینکه تازه اول راه تشریف دارم، نقدم کنید ولی اذیت نه :))

4- بازم می‌گم، این کتاب برای فهم کتاب فاصله‌‌ها خیلی خوب بود. سعی می‌کنم بازم اونجا چیزهایی بگم.


راستی، واقعا ترجمه خوبی داشت. 
      
583

33

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.