یادداشت وایولت

وایولت

وایولت

1404/5/13

        بسم الله الرحمن الرحیم 

هفتمین جلد مجموعه میدگارد... جلدی که از دیدگاه بخشی از خواننده ها(که غالبا افراد نقدگرا تر و سختگیرتر بودن) یک شکست در روند صعودی این اثر بود(به همراه جلد ششم) 
اول بریم سراغ اینکه چرا این جلد انقدر نظر منفی داشته؟ به حدی که خیلیا اونو فاجعه خطاب میکردن! 
خب این جلد در ابتدای داستان فقط و فقط چهار فصل کوتاه رو به آریا و صوفیا اختصاص میده و بعد از اون دیگه اصلا آریا و صوفیا رو نمی‌بینیم تا نبرد با موریگان( آخر این جلد) که تازه تو صفحه آخرش آریا یهو برمی‌گرده!!!
اضافه میکنم که کل جلد هشتم و یکی دو فصل از جلد نهم صرف این شده که آریا در طول غیبتش در جلد هفتم کجا بوده و چه اتفاقی براش افتاده....(یعنی داخل فصل دوم جلد نه تازه ما دوباره با صحنه انتهایی جلد هفتم روبرو می‌شیم)
کلا میدگارد داستان خیلی پراکنده‌‌ایه.

خب شاید بپرسید پس اگه درباره نقش اصلی نیست، درباره کیه؟ آهان بله! انجمن پریزاد! اولین دوستان و متحدین آریا بردیا زناهره. این انجمن که در طول جلد های یک تا شش مدام بزرگتر می‌شد. از جلد پنج نسبتا نقش کمرنگی پیدا کرد، اونم که علتش رو تو یادداشت جلد پنج نوشتم: انتخاب آریا به عنوان دهشت تاریکی.
بخش اعظمی از این جلد به اعمال و اقدامات انجمن پریزاد به رهبری سکویا، اختصاص داده شده که موجب پردازش بهتر این شخصیت شد و به شخصه دیگه اصلا اون نفرتی که جلد پنجم به سکویا داشتم رو نسبت بهش حس نکردم. برعکس کم کم از سکویا خوشم اومد و تو جلد های بعد حتی شد شخصیت زن محبوبم در میدگارد(البته اگر بین شخصیت های محبوب کتابیم بگیم سکویا اصلا بالا نیست)

بخش دیگه ای صرف به تصویر کشیدن ادامه داستان پارسیس و دینارگل و روابط اونا با خفقان و دهشت تاریکی شده، پس خفقان و دهشت هم توی این جلد یه تعدادی فلش بک دارن. یه مقدار دیگه از جلد هم صرف گذشته پروفسور شیث شد و رابطه عاشقانه اون با سوسا که علارغم زیبا بودنش بنظر چندان بخش ضروری ‌ای نبود.

حالا بریم سراغ فضای کتاب. خب خوشحال شدم که بعد از مدت‌ها دوباره بجای کلی اصیل‌زاده و الهه و فلان، درباره شخصیت‌های قدیمی مجموعه خوندم، خصوصا که شخصیت مورد علاقم(کیارش) هم توی این جلد حضورش از جلد قبلی خیلی بهتر و مهمتر بود. ولی اگه صادق باشم، حاشیه هم کم نداشتیم! چرا اون همه توصیفات چرا باید صرف احساسات فالی میشد؟ و البته.... توی این جلد آقای صالحی بالاخره تصمیم گرفت یکم غم به داستان اضافه کنه، ولی آخه چطوری؟؟؟ شخصیت‌هایی رو انتخاب کرد که من مرگ یکیشون اصلا برام مهم نبود.(نمیگم کی بود تا مجبور نشم هشدار اسپویل بزنم، ولی خیلیا با من موافق بودن تو کتابراه) یعنی حتی بعدا که فهمیدم ممکنه شخصیت ها برگردن با خودم گفتم: بابا کاش برنگردن! 

به علاوه انتظار داشتم سردار سیروس تو این جلد یه خودی نشون بده.... ولی کو؟؟؟( دیگه کسایی که یادداشت منو خوندن میدونن وقتی مینویسم: ولی کو؟؟؟ یعنی خیلی ضدحال خوردم.)

ولی یه شخصیت بود که با حذفش به شدت حرص خوردم( ناراحت نشدم، حرص خوردم!)  چون من از جلد اول راجب اون شخصیت کنجکاو بودم و این شخصیت تا جلد چهار همه رو گیج کرده بود و بعد یهو تو این جلد بدون پردازش درست و درمون، با یه فلش‌بک سادههههه از بچگیش، خیلی ناگهانی آقای صالحی تصمیم گرفت این شخصیت رو حذف کنه؟؟؟؟ این شخصیت واقعا حیف شد!(همچنان اسم نمی‌برم ولی خواننده های میدگارد دیگه می‌فهمن، خوب آدرس دادم)

در کل نمیگم ارزش خوندن نداشت، ولی منم جز افرادیم که جلد ششم و هفتم رو پسرفت آشکار مجموعه میدگارد می‌دونم.

تنها دلیلی هم که عین جلد شیش بهش ۳/۵ ستاره دادم اینه که از خوندنش پشیمون نیستم(وقتی ۳ میدم یعنی ممکنه بتونم بگم پشیمونم)

انشالله که قبل از نوشتن یادداشت جلد نهم یادم بمونه و یادداشت جلد هشتم رو ویرایش کنم.
      
141

36

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.