یادداشت ghost
1404/4/28
چند بار بوف کور را خواندم؟ نمیدانم. شاید هر بار که گم شدم، دوباره سراغش رفتم. بوف کور برای من نبود، این من بودم و صادق، دو نفری که توی تاریکیهای تنهاییشان با هم حرف میزدند، دردهایشان را به هم نشان میدادند، بیهیچ نقابی، بیهیچ ترسی. صدای او صدای من بود، زخمی بود که سالها توی دل پنهان کرده بودم، و حالا مثل موجی آرام و عمیق از درونم برمیخاست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.