یادداشت رسول یباره پور
دیروز
احتمال زیاد دارد که همان شب بمیرد اما این فکر چندان برایش ناگوار نبود و وحشتی هم از آن نکرد فکر مرگ برایش ناگوار نبود زیرا در زندگی هرگز روی خوشی و آسودگی ندیده و به عکس پیوسته در خدمت این و آن گذرانده و نفس راحتی نکشیده بود و از اینجور زندگی داشت خسته میشد از فکر مردن وحشتی هم نمیکرد زیرا علاوه بر اربابهای نظیر واسیلی آندره ایچ که او خدمتشان را میکرد پیوسته خود را زیر دست ارباب دیگری احساس سس میکرد همون اربابی که او را به این زندگی فرستاده بود و میدانست که بعد از مرگ هم زیر دست او خواهد بود و این ارباب فریبش نمیداد و آزارش نمیکرد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.