یادداشت مجید اسطیری

ساحل تهران
        در این مجموعه همان طور که پشت جلد آمده سه عنصر شهر، جنگ و کودک پررنگ هستند.
در داستان "پنجه خرس" که کامل ترین داستان این مجموعه است هر سه عنصر حضور دارند و حتی بیش از آنها "اسطوره" و "مهر مادری" و "مذهب" و "روانشناسی" هم حضور دارند تا یک آدم بریده از جامعه را وادارند که به آغوش جامعه برگردد. خیلی داستان بی نظیری است.
یکی دیگر از بهترین داستانهای مجموعه خود داستان "ساحل تهران" است که باز هر سه تا عنصر حضور دارند. کودکی که متعلق به یک خانواده متاثر از جنگ است در یک گوشه تهران تجمع مرغان دریایی را کشف کرده و حالا اینجا برای او شده ساحل تهران و بی اجازه خانواده گاهی میرود آنجا. حالا این فرصتی است برای زن راننده تاکسی اینترنتی که دمی از نقش خسته کننده اجتماعی اش فاصله بگیرد و غبار عادت را از روی این وضعیت خسته کننده شغلی کنار بزند.
این دو داستان خوب دقیقا همان هایی بودند که بنده قبلا از قیصری نشنیده بودم. سه تای دیگر را در جلسات هفتگی خوانده بود و «حراج بزرگ» همان موقع هم مورد مناقشه بود. یک فرد سرمایه دار ورشکست شده و حالا همه چیزش را به حراج گذاشته و این وسط یکهو میبینیم کارگری که خانه را برایشان تمیز میکرده هم چیزهایی را که قبلا جاساز کرده را برمیگرداند! ما با رفقا بسیار در مورد کلمه "جاساز" کلنجار رفتیم. واقعا بحث حرفه ای درباره یک داستان گاهی به اینجا میکشد که سر یک کلمه دعوا کنیم. عده ای میگفتند جاساز یعنی یک گوشه گذاشته. من حرفم این بود "جاساز" دقیقا مربوط به ادبیات دزدها و معتادهاست برای پنهان کردن چیزی که هیچ کس نباید پیداش کند و این از شخصیت آن زن خدمتکار خیلی دور بود و جفا بود در حق خودش و همه تیره و تبار تاریخی اش.
به هر حال مجموعه ای است بسیار خواندنی و خوش ساخت.
<img src="https://i.pinimg.com/564x/30/6d/69/306d69019ccf91250208ea7115dc20c5.jpg"/>
      
25

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.