یادداشت محمدرضا زاهدی
1403/7/20
عده قلیلی از شعرا هستند که غزلیاتشان از منظر شاخصهای ادبی، محتوای عرفانی و غنایی، وزن و تنغیم و آهنگ در اوج است. برای مثال خود حضرت لسان الغیب هم گاهی از خودش عقب میافتد و حافظ همیشگی نیست. این خاصیت شعر است. شاعر اگر بخواهد اصل را رعایت کند، بایستی آنچه در درون دارد را به زبان آورد نه اینکه صرفا کلمات را کنار هم بچیند و ریتمی اختیار کند. این است که استاد مرحوم، هوشنگ ابتهاج میفرمود که در بهترین حالاتم شاید سی درصد آنچه در دل داشتهام را توانستم با کلمات بیافرینم. پس شاعر باید موسیقی بداند، فرم بفهمد، محتوا بشناسد و از همه مهمتر بتواند خلق کند. شاید بتوان گفت همه اینها متکی به تجربه وجودی یک انسان از طبیعت باشد. شاعر باید طعم زندگی را بچشد تا خالق اثری شود. هر چقدر جوشش درونی او بیشتر باشد اثر او خلاقانه تر و منعطفتر میشود. فاضل نظری شاعریست که در زمانه ما جوشش خوبی دارد. حالاتش در ابیات کمی اوج میگیرد و در بسیاری از ابیات، حداقل محتوا و فرم ادبی و بیانی را با خود دارد. به گمان، ریتم و آهنگ غزلیاتش، نقطه ضعف اوست و شاید به همین دلیل است که خودش هم اشعار را خوشآهنگ نمیخواند. خاطرم هست که یوسفعلی میرشکاک میگفت: ما خود را گول زدیم یعنی بیدل دهلوی ما را به اشتباه انداخت و فکر کردیم که میتوانیم چون قُدما غزل بسراییم و حافظ و سعدی نوینی در عصر جدید خلق نماییم. نمیدانم چقدر آینده این سخن را تصدیق میکند اما فیالحال آنچه از شاعران اخیر میبینیم خلاف این را بیان میکند.
(0/1000)
مافی
1403/7/20
0