یادداشت اسماعیل محمدنژاد 🇮🇷🇵🇸
1404/4/26
کتاب تلاش دارد واپسین روزهای زندگی صادق هدایت را از زبان سایهاش بیان کرده و گویی در حال بازسازی صحنه است! روایتهایی از آنکه چه شد تا او ترک وطن کرد، سرنوشت داستانهایی که در حال نگارششان بود چه شد و... برای روایت از شخص دانا که سایه صادق هدایت است و هرجا که نور هست به دنبالش بوده و طبیعتاً همه چیز را دیده و شنیده مگر جایی که نور در آنجا نمیتابیده استفاده شده که انتخاب هوشمندانهای است. به نظر میرسد این روایت بخشی شامل روایات دقیق از کسانی مثل آقای فرزانه یا فیروزه (خواهرزاده هدایت) است و بخشی نیز نویسنده از عالم تخیل وارد داستان کرده و به عبارتی این کتاب،مستند نیست اگرچه تلاش کرده داستانی نزدیک به آنچه رخ داده روایت کند. برخی بخشهای کتاب چندان برایم مفهوم نبود و من هم رویشان گیر نکردم! رد شدم و ادامه دادم. برخی بخشها هم به مدام از ابتدا تا انتها به ظاهر جهت یادآوری تکرار میشد و این دست کم برای من خسته کننده، حوصله سر بر و بیمعنی مینمود! اما در مجموع داستانی خواندنی است و حجم مناسبی دارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.