یادداشت TELMA
1404/4/24
وقتی صفحهی آخرش بسته شد، انگار یه حس خاص ازم جدا شد—یه جادوی بیاسم که فقط با اون کتاب زنده بود. نه فقط داستان، بلکه اون صدای پنهانی که لای جملهها نفس میکشید، رفت و با خودش بخشی از دلم رو برد. حالا چیزی گم شده، یه نور ریز توی ذهنم که دیگه روشن نمیشه... مثل عطری که فقط وقت خوندن اون کتاب پخش میشد. و من موندم، با جای خالی اون حس، که نه میشه گفت چی بود، نه میشه دوباره لمسش کرد؛ فقط میدونم بود... و حالا نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.