یادداشت محمدامین اکبری

نهج البلاغه
        هوالحق

در هنگامِ خواندنِ قرآن و نهج البلاغه همیشه دریغ و افسوسی با من همراه است که چرا به زبان عربی تسلط ندارم که بدون احتیاج به ترجمه این متون را بخوانم و بهره معنوی و همچنین ادبی ببرم. متاسفانه کماکمان باید افسوس بخورم چرا که فعلا فرصتی برای فراگیری زبان عربی ندارم، به هررو باید به ترجمه رو آورد و آن هم بهترینهایشان در بین ترجمه‌هایی که مشخصاً از نهج‌البلاغه در بازار موجود است چند مورد بر دیگران برتری دارد
اولین ترجمه شاخص از این کتاب توسط سیدعلی نقی فیض‌الاسلام انجام پذیرفته که متاسفانه من این ترجمه را نخوانده‌ام ولی تعریفش را بسیار شنیده‌ام. در بین ترجمه‌هایی که جسته و گریخته خوانده‌ام به نظرم دو ترجمه برتر از دیگران هستند یکی به قلم مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی و دیگری مرحوم عبدالمحمد آیتی که از این دو به نظرم ترجمه آیتی بهتر، روان‌تر و قابل توصیه‌تر به دیگران است.
مرحوم شهیدی در ترجمه خود سعی کرده‌اند با فنون ادبی متن خود را به ساختار متن اصلی نزدیکتر کنند که در بعضی از موارد، از مفاهیم مورد نظر دور شده‌اند ولی ترجمه آیتی با آنکه کاملا متنی ادبی و پیراسته است نسبت به ترجمه شهیدی به متن وفادارتر است.
البته تازه‌ترین ترجمه مهمی که عرضه شده است به قلم استاد  سیدعلی موسوی گرمارودی است که متاسفانه بنده آن را نخوانده‌ام.

دیگر اینکه ترجمه آقای شهیدی توسط انتشارات علمی و فرهنگی و ترجمه آقای آیتی توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است.

و اما در انتها بخشی از خطبه ۱۱۰ نهج‌البلاغه ترجمه آیتی که خطبه ۱۱۱ ترجمه شهیدی و مرحوم محمد دشتی (که رایج‌ترین ترجمه نهج‌البلاغه است) را جهت مقایسه می‌آوریم:

"أَلَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً وَ أَبْقَى آثَاراً وَ أَبْعَدَ آمَالًا وَ أَعَدَّ عَدِيداً وَ أَكْثَفَ جُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ وَ لَا ظَهْرٍ قَاطِعٍ فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ الدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْفَوَادِحِ وَ أَوْهَنَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ وَ ضَعْضَعَتْهُمْ‏ بِالنَّوَائِبِ وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ الْمَنُونِ فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إِلَيْهَا حِينَ ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْأَبَدِ"

ترجمه شهیدی:
آيا شما در جاى آنان به سر نمى بريد كه مردند؟ عمرى درازتر از شما داشتند، و آثارى پايدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بيشتر در دل كاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهيانشان فراگيرتر. دنيا را چسان پرستيدند، و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ سپس از آن رخت بربستند، بى توشه اى كه كفايت آنان تواند، و يا مركبى كه به منزلشان رساند. شنيده ايد دنيا خود را فداى آنان كرده باشد، يا به گونه اى يارى شان داده، يا با آنان به نيكى به سر برده؟ نه چنين است كه سختى آن بدانها چنان رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد. با سختيها، سستشان كرد، و با مصيبتها، خوارشان نمود، و بينى شان را به خاك ماليد، و زير پايشان سود، و دشواريهاى زمانه را بر آنچه با آنان كرد، افزود. ديديد چگونه آن را كه برابرش فروتنى كرد، و بر خويشتنش گزيد و روى بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنكه بار بستند و براى هميشه از آن گسستند"

ترجمه آیتی:
"آيا نه چنين است، كه شما اكنون در سراهاى كسانى هستيد كه عمرشان از شما درازتر بود و آثارشان پايدارتر و آرزوهايشان بيشتر و شمارشان افزونتر و لشكرهايشان انبوه‌تر؟ آنان دنيا را بندگى كردند و چه بندگى كردنى و آن را برگزيدند و چه برگزيدنى. سپس از دنيا رخت بربستند، بى هيچ توشه اى كه به جايى رساندشان و بى هيچ مركبى كه از مراحل دشوار بگذراندشان. آيا هيچ خبرى شنيده ايد كه دنيا براى رهايى اسيرانش فديه‌اى داده باشد يا لحظه اى به ياريشان برخاسته باشد يا براى آنها مصاحبى نيك بوده باشد؟ نه! دنيا همانند كرمى، كه درخت و دندان را مى خورد، آنان را خورده و نابوده كرده و حوادث كوبنده آن بنيان زندگيشان را سست نموده است. با سختيهاى خود ذليلشان ساخت و بينى آنها بر خاك ماليد و لگدكوب سم ستورانشان نمود. همه يارى و مددكاريش در حق آنها اين بود، كه حوادث سخت روزگار را بر سرشان كشد. فراوان ديده ايد، نا آشنايى نمودن و چهره درم كردنش را به آنان كه در برابر او خضوع كردند يا او را برگزيدند يا بدو اعتماد كردند تا آنگاه كه او را براى هميشه گذاشتند و گذشتند"

ترجمه دشتی:
"آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى بريد؟ كه عمرشان از شما طولانى تر و آثارشان با دوامتر، و آرزويشان درازتر، و افرادشان بيشتر، و لشگريانشان انبوه تر بودند؟ دنيا را چگونه پرستيدند؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند بى توشه اى كه آنان را براى رسيدن به منزلگاه كفايت كند، و بى مركبى كه آنان را به منزلشان رساند. آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداى آنان كرده باشد؟ يا به گونه اى ياريشان داده با با آنان به نيكى به سر برده باشد؟ نه هرگز!! بلكه سختى و مشكلات دنيا چنان به آنها رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد، با سختيها آنان را سست و با مصيبتها ذليل و خوارشان نمود، و بينى آنان را به خاك ماليد و لگدمال كرد، و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت، شما ديديد! دنيا آن كس را كه برابر آن فروتنى كرد، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدم داشت، كه گويا جاودانه مى ماند، نشناخت و روى خوش نشان نداد تا آنكه از دنيا رفت."
      
7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.