یادداشت مجتبی بنیاسدی
2 روز پیش
تلخ. تلخ. تلخ. ارزش این کتاب برای من چهار از پنج ستاره بود. یکی اینکه لحن و لهجه افغانی در دیالوگها نقریبا حفظ شده بود. بهخوبی احساسات را درگیر میکرد. زاویه دید چندگانه به اتفاق، حادثه را ملموستر میکرد. روایت سوم را که میخواندی، احساس میکردی با روایت اول شبیه شده. خصوصاً روایت پدرانه. حرفها تکراری، اتفاقات مشابه. البته از دردناکی حادثه کم نمیکرد. و اما حادثه؛ بعضی وقتها به افغانهایی که توی شهر و کشور ما زندگی میکنند، حق میدهم. من هم جای آنها بودم ناامنی را قانونی یا قاچاق پشت سر میگذاشتم. مهم نبود در کشور دیگر چطور من را خطاب میکنند یا اصلا نگاه میکنند. حداقل آرامش و امنیت دارم. کمی هم زخم زبان را تحمل میکنم. من قبلا درباره چهارپنج کتاب خواندهام. کورسرخی، وطندار، در پایتخت فراموشی و جانستان کابلستان؛ از آخر به اول نوشتم. هنوز جانستان کابلستان برایم خاطرهانگیر است، به وطندار نقد دارم، از «در پایتخت فراموشی» فقط احمدشاهمسعود را به یاد دارم و از کورسرخی روایتهای گزندهی جان. و جان پدرکجاستی؟؛ روایتهای پدرانهاش میسوزاند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.