یادداشت سید محمدهادی جلالی
1403/6/8
به خودم گفتم بابا این چه وضعشه. تو ناسلامتی تحصیلکرده ادبیاتی و بعد میخوای کتاب زندگینامه جکی چان رو بخونی؟ داشتم منصرف میشدم که به خودم گفتم چرا رشته تحصیلی من باید تعیین کنه من چیمیخونم؟ چرا واقعا ؟ شاید من دوست داشته باشم چیزهای جدیدی رو تجربه کنم. چرا باید خودم رو به کتابهایی محدود کنم که حتی تلفظ اسمش هم برای بقیه دشواره چه برسه به اصل مطالبش. ترجیح میدم گاهی اوقات رها باشم و برم سراغ اون کتابی که دلم میگه. جکی چان رو بیشتر از بروس لی دوست دارم. برای بروس لی خیلی احترام قائلم اما انگار به جکی چان احساس نزدیکی بیشتری میکنم و به نظرم دلیلش برمیگرده به اواسط دهه هشتاد که خیلی از فیلمهای جکی توی سیدیهای اجارهای منتشر میشد و ما میدیدیم. اگر فیلمهای جکی چان رو دنبال کرده باشید، او رو با شوخیهاش، دوبله بینظیر استاد سعید مظفری و بدلکاریهای دیوانهوارش میشناسید. مردی که همیشه لبخند روی لبهاشه و دوست داره یک انسان عادی باشه که هم ضربه میزنه و هم زخمی میشه. نه مثل اون مبارزی که با یک حرکت حریفش رو تبدیل به خاکستر میکنه. در کل اگر میخوای زندگی مردی رو که از فقر مطلق به ثروت میرسه، تبدیل به یک کارآفرین میشه، توی بیش از ۲۰۰ فیلم بازی میکنه، جایزه اسکار افتخاری میگیره، جاهایی به پسرش و خانوادهاش بیتوجهی میکنه، بدلکاری که از سر تا پاش پر از شکستگیه و پر از عقده دوران کودکیه که فقط و فقط میخواد پول خرج کنه و کلی مطلب دیگه رو بدونی، حتما این کتاب رو بخون. برای من یادآور تمام خاطرات دوران کودکی بود و خوشحالم که جکی در دنیای واقعی با وجود تمام نقصهایی که داره، هنوز یک انسان با احساسه که عاشقانه زندگی میکنه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.