یادداشت اِلی

اِلی

1400/10/16

رازوری زنانه
        کتاب رازوری زنانه، آنچنان که در مقدمه بیان میدارد، کتابی بسیار تاثیرگذار و به نوعی شکل دهنده موج دوم فمنیسم آمریکایی بوده است. آنطور که فریدان بیان میدارد، تتبع و مطالعه بر زندگی روزمره زنان آمریکایی نقطه آغاز پژوهش او بوده است. آنجا که «مادر خوب» و «همسر خوب» بود گویی برای هویت زن کفایت نمی کند. در فصل اول، «مشکل بی نام» فریدان به توصیف این وضعیت فراگیر میان جامعه زنان می پردازد. توصیف مولف از مشکل یادشده بسیار جذاب و گیراست. مثالهایی که فریدان از نمونه زنانی که با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند، میزند، بسیار برای خواننده امروز آشناست. شاید جمع شدن این تعداد مثال و جزییات مربوط به آنها گاه لحن نویسنده را عوض و گاهی خشمگین میکند اما نکته مفید تشنه نگه داشتن خواننده برای کشف این مشکل ناشناخته است. در فصل دوم، «قهرمان خوشبختی به نام زن خانه» فریدان تصویر زن آمریکایی زمانه خود را به کمک احضار موج پیشین زنان و تلاشهای مادران این نسل تکمیل میکند تا به بحرانی برسد که دو فصل برای آن زمینه سازی کرده است: «بحران کیستی زن». نکته برجسته در رابطه با این فصل رویارویی خانواده و محیط آکادمیک است. در حین خواندن این فصل نکته قابل توجهی که ذهن نگارنده، به عنوان یک خواننده زن ایرانی  را به خود مشغول کرد، نزدیکی تجربه زیسته زنان هم نسل با فریدان با زندگی امروز در ایران داشت. در حالی که بنظر می رسد سبک زندگی یادشده و مشکلات ناشی از آن در آمریکا حاصل از امواجی است که به ساحل نشسته اند، نتیجه امتزاج افکار و گاه ستیز امواج در جامعه امروز ایران همچنان در مهی غلیظ فرو رفته است. به هر ترتیب، نیاز به کشف هویت جدید فریدان را به مرحله ای نو رهنمون میشود، مرحله ای که میتوان آن را نقطه شروع اختلافات و  انتقادات به این کتاب دانست. نقد فریدان بر نظریه فروید و دیدگاه زنانه او بر عقده ادیپ بسیار جذاب است. او فروید را نظریه پردازی میداند که در چارچوب زمانه خویش اسیر است: «همه توافق دارند که فروید حساس ترین و دقیق ترین مشاهده گر مشکلات شخصیت انسان بود. اما در شرح و تفسیر این مشکلات او خود زندانی فرهنگ دورانش بود. درست که برای فرهنگ ما چارچوب جدیدی خلق کرد، اما نتوانست معرفت در چارچوب دوران خودش فرار کند» فریدان واکاوی عقده ادیپ را به ساحت کودکی خود فروید میکشاند و آن را مستقیما مرتبط با رفتار والدین او میداند. از منظر او نتیجه کار فروید را میتواند در تغییر فرهنگ و سبک زندگی زنان در آمریکا دید. در فصل های بعد، فریدان به سراغ دیگر عوامل دخیل در رازوری زنانه میرود و بسته به سهم آن در این رازوری، به عمق آن میپردازد. فارغ از رد یا قبول مطالبی که فریدان در سراسر کتاب بیان می دارد، مهمترین ارزش آن برای خواننده را می توان تمرین خواننده برای مشاهده گری نقادانه دانست. مشاهده گری ای که فریدان را کشف مشکلی ناشناخته نائل کرده است، می تواند به خواننده ایرانی دغدغه مند مسائل زنان در چیدن این پازل پیچیده کمک کند. 
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.