یادداشت ساجده جعفری
1403/3/14
کتاب ۲۰۰ سال قبل از گالیله نوشته شده و اصل کتاب ظاهرا موجود نیست اما ترجمه آن به آلمانی هست که از روی آن ترجمه فارسی نوشته شده.سه فصل مهم از اطلس کتاب حتی در نسخه آلمانی ظاهرا ناپدید شده بوده که در فهم فصول دیگر کتاب کمک میکرده.در این کتاب عجائبی را مطرح میکند که چون به زبان عامی گفته گاهی غیر قابل باور مینماید اما هر از چند ماهی بعضی از آن ناگهان توی مطالب کتابهای دیگر جا می افتد مثلا در کتاب از سنگی نامبرده که وقتی در آتش می اندازند از حبابهای تولید شده آن نخ میسازند و از آن نخها پارچه درست میکنند و هر موقع پارچه کثیف شود با داغ کردن تمیز میشود. . من آن موقع هرچی در اینترنت سرچ کردم متوجه نشدم که چه سنگی است اما بعدها در کتاب زندگی پزشکی من ترجمه ذبیح الله منصوری آن را بیان کرده بود که این همان سنگ آزبست می باشد یا همان سنگ پنبه نسوز که اغلب به رنگ زرد کهربایی هست و با تراشیدن یا سوزاندن ریشه ریشه میشود و شاهان قدیم از آن استفاده تجملاتی میکردند مثلا خسرو پرویز با پوشیدن لباسی از الیاف این سنگ از آتش رد میشده و ادعای تقدس میکرده که آتش مرا نمیسوزاند.تاریخ تحول و استفاده این سنگ بسیار جذاب است.اینکه در صنایع لاستیک سازی اتوموبیل و لنت و ترمز به دلیل تحمل گرما و اصطکاک این سنگ و عایق سازی ساختمان و غیره از آن استفاده شد و بعد که متوجه خاصیت سرطانزایی آزبست شدند استفاده از آن محدود شد. در همین کتاب یک جا میگوید وقتی به اقلیم ۷ میرسی در بعضی نقاط نوری میبینی که از هیچ آتشی بلند نشده و هیچ چراغدان یا فانوس یا چیزی که بسوزد نیست که آن نور را ایجاد کرده باشد ولی آن نور به طرز عجیبی می درخشد.اقلیم ۷ سرزمینهای نزدیک به قطبین هست. منظور نویسنده را از این نور در عصر کنونی ما متوجه میشویم که شفق های قطبی را می گفته. همچنین در کتاب میگوید قطعا زمین گرد است و به دور خود می چرخد. حتما باید خشکی بزرگ دیگری آن سر کره زمین وجود داشته باشد تا تعادل خشکی و آب برهم نخورد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.