یادداشت محمد

محمد

1402/06/26

                کتاب «چگونه کمال گرا نباشیم؟» توسط استفان گایز در سال 2015 نوشته شده است و ترجمه آن 244 صفحه است(کتاب اصلی 225 صفحه است) و نویسنده پرفروشی هم هست در آمازون درباره کتاب «خرده عادت»ش اینگونه نوشته است «پرفروش ترین کتاب در سراسر جهان به 17 زبان!». 
به نظر من محور اصلی کتاب «پایین آوردن انتظارات» است درست تر بگویم «واقعی کردن انتظارات» است(البته کتاب علت های دیگری را هم برای کمال گرایی بیان می کند). خودمان که می دانیم چه گُلی هستیم و ظرفیتمان چقدر است و در چه اندازه و سطحی قرار داریم لذا وقتی سنگ بزرگی برمی داریم قدم اول برای انجام ندادن را برداشته ایم یا یک مثال جالب تر آن است که سگی زیاد پارس می کند گاز نمی گیرد(بلانسبت) :)))))))))

لذا اینجاست که می گویند کمال گرایی بلای خانمان سوز است. کمال گرایی انسان را متوقف می کند. به صورت کلی اگر چیزی باعث می شود که ما فقط نمره 20 را بپذیریم و با گرفتن نمره 19 عزای عمومی اعلام می کنیم یعنی یک جای کار می لنگد.

اگر بر روی زمین واقعیت قدم برداریم امیدی وجود دارد که به مراتب بالاتر در هر زمینه ای برسیم(بالاتر نه الزاما 100) ولی اگر کارها بخواهیم را به مثابه یک کامپیوتر یا ماشین و به عنوان تک ستاره آسمان شغل و تحصیل یا هر زمینه ای انجام دهیم با کله به زمین می خوریم. مسی هم 100 نبود و نیست (امتیاز مسی تو فیفا 97 بود یا رونالدو؟) همیشه جلو می ایستد و زیاد در کار دفاعی مشارکت نمی کند حتی در فینال جام جهانی پارسال! یک زمان هایی وجود دارد که می بازد ولی هنوز هم مسی است و «خواهان»دارد. مهم این است به اندازه «کافی» تلاش کنیم با روح و روان خود بازی نکنیم.

لازمه بالا رفتن ساختن نردبان است. نردبان را بسازید و بالا بروید، شاید باورتان نشود ولی نمی توانید پرواز کنید. برای ساختن باید از کارهای کوچک و ساده شروع کرد و یادگرفت و «اشتباه کرد» و با مداومت به تبحر رسید اما اگر «تصور» کنید که باید تمام کارها در حد اعلا انجام دهید بعد شروع کنید کاری به جایی نخواهی برد(فقط باید چوب فلان و چکش بهمان وجود داشته باشد تا بتوان نردبان ساخت!).

به طور مختصر این چیزی است که من از کتاب فهمیدم و بیشتر توجهم را به خودش جلب کرد. امیدوارم درست فهمیده باشم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.