یادداشت ᥲv𝗂ᥢᥲ;
2 روز پیش
پدیدارشناسیِ آن لحظههای نابی که در آنها معصومیت، خود را از چنگالِ تفسیرهای دنیوی رها میسازد. هر صفحه، پرسشی است دربارهی سرشتِ دوستیِ حقیقی ، آیا دوستی، آن پیوندِ ازلیست که پیش از آگاهیِ بشری وجود داشته؟ یا زاییدهی همان نگاهِ نخستینی است که در آن، هیچ حجابی میانِ دو خودِ آگاه وجود ندارد؟ نویسنده، عشق را نه به عنوان عاطفه، بلکه به مثابهی تنها حقیقتِ متعالیِ ممکن وصف میکند ، سرپناهی ابدی در جهانی که هر چیزِ دیگر در آن گذراست... و این متن، خود تجلیگاهِ آن پارادوکسِ زیباست؛ چگونه میتوان چیزی را که فرا سوی زبان است،در قالبِ واژه به بند کشید؟! پاسخ را باید در سکوتِ میانِ سطرها جُست در همان فاصلهی ناگفتهای که قلب،خود به خود میخواندش..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.