یادداشت احمدرضا رضایی

                نادر ابراهیمی در کتابِ صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها می‌گوید: هیچ مکتبِ اجتماعی - سیاسی در ایران، به قدرِ تصوفِ راستین، ضدِ نظام‌های فاسدِ ظالم نبوده‌است. من می‌گویم: نمونه بارزش  همین مکاتیب.

امام محمد غزالی از چهره‌های مهمِ جهانِ اسلام است که سال‌ها در مدارسِ نظامیه تدریس کرده، کتاب‌های کم‌نظیری نوشته، بر شخصیت‌هایی نظیرِ سعدی تاثیر گذاشته و بعد همه این‌ها را رها کرده و گوشه‌نشین شده.

این کتاب مجموعه‌ای است زیبا و اصیل از نامه‌های فارسیِ او که در سال‌های پایانیِ عمرش نوشته. در تمامِ نامه‌ها، صداقت و بی‌باکیِ غزالی کاملاً هویداست. جایی به سلطان سنجرِ سلجوقی نوشته: پشت و گردنِ مومنان از بلا و محنتِ گرسنگی بشکست. چه باشد که گردنِ سُتورانِ تو از طوقِ زَر فروبشکند؟! در جای دیگری، بعد از این که فخرالملکِ وزیر را به بادِ انتقاد می‌گیرد می‌گوید: علاجِ این چنین مصیبت، آبِ چشم بُوَد نه آبِ انگور.

سابقاً مقداری از کیمیای سعادت را خوانده بودم و مقداری از محجه‌البیضاء فیض کاشانی که تفسیر و اصلاحیه‌ای است بر احیاء‌علوم‌الدین غزالی. الآن بیش‌تر مشتاقِ خواندنِ آثارِ غزالی شده‌ام و مشتاقِ زیارتِ آرامگاهِ تازه‌کشف‌شده‌اش در جوارِ فردوسیِ بزرگ.
        
(0/1000)

نظرات

جذاب بود .
1
ارادت