یادداشت مسیح ریحانی

        «آن‌سوی آب» نخستین کتابی بود که در سال ۰۴ خواندم.
من می‌دانستم که ترک‌ها و یونانی‌ها اشتراک‌های فرهنگی بسیاری دارند، اما هیچ‌گاه نمی‌دانستم که آن‌ها سال‌های طولانی با هم زیسته‌اند تا این‌که در سال ۱۹۲۴ و در جریان مبادله‌ی تبعه‌های دو کشور یونان و ترکیه، یونانیان به ناچار خانه و کاشانه و دوستان و همسایگان خود را واگذاشتند و از ترکیه رفتند.

📚 از متن کتاب:
«رابطه‌ها در گذر زمان رنگ می‌بازند. شاید ما هم اگر این‌قدر از یکدیگر دور نمی‌ماندیم، حالا شاهد کمرنگ شدن رابطه‌مان می‌بودیم. اصلا نکند رابطه‌ی ما پیش‌تر رنگ باخته و حواس‌مان نبوده؟»

رمان روایت‌گر فراز و نشیب‌های دو برهه‌ی متفاوت تاریخی (دهه‌ی ۲۰ میلادی که همزمان با جریان مبادله‌ی ۱۹۲۴ است و دهه‌ی ۸۰ میلادی که برای ترکیه سرشار از تنش‌های سیاسی بود.) در بستر دریای اژه است؛ آن‌جا که قصه‌ی «صدیقه خانم» و «عرب‌مصطفی» و «وکیل یونانی» به عنوان قربانیان سیاست‌های دهه‌ی ۲۰ و زوج جوان «نهال» و «اَرتان» مستأصل از خفقان سیاسی دهه‌ی ۸۰، به هم می‌پیوندد و نگاه همه‌شان به نوعی به «آن‌سوی آب» است.

📚 از متن کتاب:
«شهامت اعتراف کردن ندارم... کدامش شهامت است: نترسیدن از پلیس یا توانایی به زبان آوردن افکار پنهانی؟»

چیچک‌اوغلو به زیبایی در این نوولا زندگی آدم‌هایی را به تصویر می‌کشد که در کشاکش تاریخ و جغرافیا و هویت گرفتارند؛ هم‌بستگیِ «نهال» و «ارتان» در میانه‌ی طوفان‌های زندگی و اندوهِ پنهان در قلب بزرگ انسان‌هایی چون «صدیقه خانم» و «عرب‌مصطفی» چنان با ظرافت و زیبا بیان شده‌اند که خواننده تصور می‌کند تک‌تک آن‌ها را از نزدیک می‌شناسد.

آن‌چه بر سر یونانی‌ها در جریان مبادله‌ی ۱۹۲۴ آمده، بی‌تردید مرا به یاد «یوم النکبه» اندخت که منجر به بیرون راندن صدها هزار فلسطینی و آواره شدن دائمی اکثریت مردم فلسطینی شد. می‌دانستم که با گذشت بیش از ۷ دهه، بسیاری از فلسطینی‌ها همچنان کلید خانه‌های‌شان را نزد خود نگه داشته‌اند، حالا می‌دانم که یونانی‌هایی نیز هستند که دستگیره‌ی در خانه‌شان یا مشتی از خاک ترکیه را نزد خود به یادگار دارند.
      
18

3

(0/1000)

نظرات

عالی بود

0

مخصوصاً بند آخر 

0