یادداشت پیمان قیصری
1403/8/19
3.3
2
یکی از دوستانم بهم کتابی رو معرفی کرد که بخونم. گفت کتاب ... از ابوتراب خسروی رو بخون و من اسم کتاب رو فراموش کردم ولی اسم نویسنده یادم بود! جایی کتاب دیوان سومنات با اسم ابوتراب خسروی رو دیدم و گفتم شاید همین بود، خلاصه که شروع کردم به خوندن (ادامه در انتهای ریویو) دیوان سومنات یک مجموعه داستان کوتاه شامل دوازده داستانه که با در هم آمیختگی زمان و مکان و خلق موقعیتهای گاها سورئال به قول دوستان ادبی به سبک پسامدرن نزدیک شده. صحبت از تکتک داستانها وقت گیره و من به همین بسنده میکنم که اکثر داستانها آنچنان پخته نیستند و برای من چهار داستان خوب در این کتاب وجود داشت، پلکان، مرثیه برای ژاله و قاتلش، حرکت زیبا و آسان و دیوان سومنات. ضمن اشارهی هزار باره به این نکته که اصولاً من با داستان کوتاه سخت ارتباط برقرار میکنم. برای آشنایی با مدل نوشتار کتاب یه قسمتی رو اینجا مینویسم شاکی اصلی در این واقعه مادر سیروس م بود که در دادخواستش میگوید، پسرم از بچگی قدر اسباب و وسایلش را نمیدانست، همیشه چیزهایش را جا میگذاشت و ما را به دردسر میانداخت و ما مجبور میشدیم مثل حالا به دنبال وسایل گمشدهاش بگردیم. ایشان در شرح جزئیات آن واقعه اظهار داشتهاند که آن شب سیروس روی تختخوابش بخواب رفته بود و وقتی او دید پنجره باز است و باد خنکی میآید و ممکن است سرما بخورد، خواسته پتویی رویش بیندازد، یکی از پاهای سیروس را سر جایش نمیبیند. بر سرش فریاد میزند، پایت را چه کردهای؟ سیروس م از خواب بیدار شده و نیم خیز میشود و او ادامه میدهد که تو همیشه باعث دردسر شدهای، چرا از وسایلت نگهداری نمیکنی. سیروس م میگوید، چرا اینقدر عصبانی هستی، مگر چه خبر شده، و وقتی نگاه مادرش را به جای خالی پایش میبیند، میگوید، موضوع آنقدرها هم مهم نیست و او از زمان بچگی با این عضو نابکار اختلاف داشته و در واقع علت اصلی انحرافاتش او بوده و سالها به این فکر میکرده که راهی پیدا کند که از دستش خلاص شود و حالا در غیابش احساس آرامش میکند و نباید مادر مهربانش به خاطر یک چیز بی قابلیت عصبانی شود ادامه از ابتدای ریویو: خلاصه بعد از خوندن این کتاب به خودم گفتم این کتابی نبود که اون شخص به من معرفی کنه! خلاصه ازش پرسیدم و نتیجه این که کتاب مورد نظر اسفار کاتبان بود، نه دیوان سومنات!!! همین
(0/1000)
نظرات
1403/8/19
منم یه همچین اشتباهی کردم. خصم و تعمیرکار رو بخاطر شباهت جلدشون قاطی کردم و جای خصم، تعمیرکار رو خوندم. 😭
1
1
1403/8/20
0