یادداشت نرگس عمویی

مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا
        خب تامام شد. بگذارید از عنوانش شروع کنم؛ "مثل خون در رگ‌های من"؟ از عاشقانه‌ترین و قشنگ‌ترین تعبیرهایی‌ه که شنیدم.
و اما خودِ کتاب. نامه‌ها، نامه‌های عاشقانه‌ای که در جمله به جمله‌ش عاشقی رو می‌بینی که به وضوح و شدت عشقش رو فریاد می‌زنه و قربون صدقه‌ی خدای کوچکش می‌ره.
لذت بخش‌ه. ولی برای من؟ نه کاملاً. خب چون همچین عشقی برام مبهم و ناآشناست. این حجم از خواستن و شوق دیدار و تلاش برای با هم بودن. واقعاً چیزی نیست که حتی یک بار به چشم دیده باشم که بتونم باور کنم حقیقت داره. چون نیست، این روزها نیست.
و احساس می‌کنم زندگی با شاعر یه موقع‌هایی می‌تونه سخت باشه، بعضی موقع‌ها شاید فقط دوست داری بشنوی دوستت دارم، به همین کوتاهی و خودت تا تهش بری، اینکه هی بگی و بگی و بگی ، خسته کننده می‌شه. برای من و در نظر من یعنی.
در آخر کتاب، اسکن نامه‌های شاملو و کارت پستال‌هاش قرار داره که دیدنش واقعا جالب‌ه.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.