یادداشت Ms.nobody ؛)(=
1404/4/16
یه نخ نامرئی هست... که از قلب تو میگذره و به قلب آدمایی وصل میشه که دوستشون داری. فرقی نمیکنه کجای دنیایی یا چند سالته. این نخ با عشق بافته شده و هیچوقت پاره نمیشه... وقتی دلت تنگ میشه، اون نخ یهجوری میکشه سمت قلبشون. و وقتی اونا به یادت میافتن، یه چیزی تو قلبت تکون میخوره... این قصهی «نخ نامرئی»ه؛ کتابی از پاتریک کارست برای همهی بچهها و حتی بزرگترایی که هنوز دلشون بچه است... داستانی دربارهی عشقی که از خشم، فاصله، و حتی مرگ عبور میکنه و همیشه، یه جوری ما رو به هم وصل نگه میداره... ما هیچوقت تنها نیستیم. این قصه، قصهی کتاب نخ نامرئیه. و ما قراره با کمک چند نخ کاموا، این داستان رو با بچهها ادامه بدیم... شرح فعالیت: نخهای کاموا رو دست بگیرین و بگین: "یه بچه بود که نخ نامرئی داشت..." بعد کاموا رو به یکی از بچهها بدین تا جملهی بعدی رو بسازه و قصه رو ادامه بده. بازی ادامه پیدا میکنه، نخ دستبهدست میشه، و قصه پر و بال میگیره... آخر کار، از این زنجیرهی رنگی که ساخته شده عکس بگیرین؛ تصویری از دلهایی که با داستان به هم وصل شدن... میتونین با بچهها کارتپستالهایی با نخ درست کنین یا با هم دستبندهای دوستی بسازین؛ نخهایی که دلها رو به هم وصل میکنن، حتی وقتی از هم دوریم... این فعالیت، فقط یه بازی نیست؛ یه تجربهست از قصه، خیال و عشقهایی که هیچوقت قطع نمیشن...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.