یادداشت
1403/3/19
برخلاف اکثر کسایی که آگاتا کریستی میخونن، من توی کتاباش مخصوصا سری داستانهای پوآروش خیلی دنبال هیجان نمیگردم. بله، صددرصد plot twist های ماهرانه و عجیب غریبش لذت ماجرا رو برام چندین برابر میکنه ولی از همه اینا مهمتر، به طرز عجیبی کتابای کریستی مخصوصا وقتی به نسخه صوتیشون گوش میدم، برام آرامشبخشن! برای من وقت گذروندن با کارآگاه و یکی از شخصیتهای مورد علاقم تو ادبیات از راههاییه که میتونم از همهمه روزهام فرار کنم. برای همین هرچند وقت یک بار یه کتاب جدید از مجموعههای مختلفش رو شروع میکنم. و این بار قرعه افتاد به اسم این کتاب معروف و محبوب! داستان قتل راجر اکروید، یکی از تاثیرگذارترین داستانهای ژانر ادبیات جناییه؛ اما داستان موردعلاقه من از کریستی نیست. ماجرا توی یک روستای کوچیک اتفاق میفته و برخلاف بقیه کتابهای مجموعه پوآرو drama زیادی نداره. داستان ساده است اما پایانش ساده نیست. و دقیقا به خاطر همین پایان عجیب غریب و غیرمنتظره است که تا به امروز انقدر تاثیرگذار بوده. تو کتابهای پوآرو، جریان داستان برای من از پایانشون مهمتر هستن و دقیقا چون روند این کتاب خیلی بهم نچسبید و پایانش واسم جالبتر بود، از بقیه کتاباش کمتر دوسش دارم. با این حال امکان نداره به کتاب صوتی کارآگاه بلژیکی عزیزم گوش بدم و بهم خوش نگذره.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.