یادداشت امیرعباس شاهسواری
4 روز پیش
کارلی یر و مایرتس از اروپا به اردوگاهی در درانتهای رودخانه ای در یکی از سرزمین های آفریقا است یکی از آن دو رئیس است و دیگری معاون...میخورند و می خوابند و یک کاکا سیاه سیرالئونی به نام ماکولا همه کارها را انجام می دهد. آنها برده های در محوطه خودشان دارند که از آنها استفاده ابزاری کرده برای آوردن عاج فیل و بعد با کشتی کردن و فرستادن با کشتی که در ادامه اتفاقاتی بین این سه نفر می افتد داستان خیلی شبیه دل تاریکی است از جهاتی در انتها هم یک مقاله از ادوارد سعید آورده که جوزف کنراد و نیچه را با هم مقایسه می کند و شباهت هایشان را می گیرد. واقعیت این است که ادوارد سعید خودش شیفته نیچه است و فقط کافی است که مثل کارگاه هایی که به یکی مظنون هستند و می خواهند هر طور شده طرف را بگیرند، سعید هم همینطور است. البته پر هم بی راه نمی گوید که با اراده معطوف به قدرت می توان استعماری که در آثار کنراد هست را بهتر توضیح داد شواهد دیگری می آورد که هیچکدام برای من قانع کننده نبود که ج.ک از نیچه اثر پذیرفته امامی توان گفت: تفسیر نیچه ای از آثار کنراد در کل کتاب کوتاه و خوبی است کنار یا بعد دل تاریکی بخوانید
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.